پسرم ۶ ماهشع طفلی کرونا گرفته بود بردم دکتر ، دکترش گف ذات الریه هم گرفته انتی بیوتیک نوش براش طفلی تو خوابم نفسش درنمیاد همشم مادرشوهر لعنتیم عید رو مهمونی برگزار میکرد میگف کرونا چیع ماهم مجبور بودیم بریم نمیرفتیمم شوهرم اذیتم میکرد کارشون حالا چون شریکیه باید هرشب شام بریم اونجا 😔 پریروز از دکتر ک اوردیم طبق معمول برا افطاری رفتیم خونشون بعدش اونقد پیش شوهر گفتن تو حساسی بچه چشه چرا بردی اخرش شوهر باهام دعوا کرد جلو اونا هرچی از دهنش دراومد بهم گف حتی میخاس بزنتم منم از پریروز باهاش قهرم دوروزم حس اصلا خونه مادرشوهرم نرفتم شوهرم منو تنها میزاره و افطاری رو میره خونه اونا منو پسرکوچولوم میمونیم از این قضیه هم هیچی ب مادرم نگفتم چون دیابتیه قندش میره رو ۵۰۰ حرص میخوره ..درکل خیلی دلم شکسته خودشون عینهو گاو کرونا هم ک میگیرن عیچی نمیفهمنن ولی منو پسرم تاپای مرگ میریم....خدایا خودت کمکم کن😭😭😭😭
میش برا اینک نی نیم رو سالم بغلم بگیرم صلوات بفرستین🙏
تاحالا دعای بد نکردم ولی واقعا از این ادمایی که میگن کرونا اصلا وجود نداره الکیه بابا شایعه قرن هست ماسک نمیزنن اینقدر بدم میاد حرص میخورم میگم کاش به جای چارتا ادم بدبخت این ادما بگیرن تاحالیشون بشه کرونا هست