2777
2789
عنوان

شوهرم گفت میخای بری برو. من هم اومدم خونه بابام

| مشاهده متن کامل بحث + 2671 بازدید | 101 پست

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

تو رو خدا تقی ب توق میخوره نرید خونه باباتون  من این قهرا متنفرررررررم بگو ناراحتی خودت برو خ ...

دعوامون شد زنگ زد بابام. بابام هم گفت فردا میام. به منم گفت بابات فردا اومد با بابات برو دیگه نمیخوام ببینمت. خلاصه صبح بابام اومد. منم وسایلام همه را جمع کرده بودم.. موقع رفتن بابام منم پشت سرش راه افتادم به بابام گفتم خودش گفته برو با بابات جلو بابا قسم خورد که دروغ میگه. منم هر چی فکر کردم که برای چی برم به نتیجه نرسیدم. دستم گذاشتم به کمر گفتم. فکر کردی میرم باید همین جا بمونم فقط حرص خودت ومادرت بدم 

من نمیخام جاج کنم ها ولی چطوری میتونی بزاری شبا شوهرت تنها سر کنه ندونی شام خورده یا نه خوبه یا نه😯 ...

آخه میدونی بیشتر دلم برا مادرم تنگ بود. داشتم دوری میشدم. انگار شوهرم بهونه داد دستم

الان بعد یک هفته گفت برگرد. گفتم خودت بیا دنبالم. گفت اگه بیام یک میلیون جریمه میشم. خودم هم دوست ند ...

نه عزیزم وقتی ازت خ اهش کرده پاشو برو اصلا هم سبک نمیشی،بخاطر زندگیت معلدمه اونم خیلی دوستتون داره

خوب پس هر دو عاقبت بخیر شدن

اره ولی باور کن زندگی اولش مشکل نداشت شوهرش ضعیف بود رفتن دکتر و دکتر گفت ای وی اف باید کنین خواهرشوهر منم اومد برا خانوادش شلوغش کرد این نازاس و فلان ی روز که شوهر میره سرکار تمام چیراشو جمع کرد اومد خونه باباش قهر ولی شوهره بهش برخورد نیومد دنبالش دیگه جدا شدن و هر دو ازدواج کردن و هر دو هم بچه دارن

دعوامون شد زنگ زد بابام. بابام هم گفت فردا میام. به منم گفت بابات فردا اومد با بابات برو دیگه نمیخوا ...

اون زنگ زد ب بابات توام زنگ میزدی ب باباش 

من باشم واقعا از خونم نمیرم بیرون حتی اگه بندازتم بیرون 


آخه میدونی بیشتر دلم برا مادرم تنگ بود. داشتم دوری میشدم. انگار شوهرم بهونه داد دستم

عزیزم اشتی کن زندگی لج و لجبازی برنمیداره که 

دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر، کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست🌱
اره ولی باور کن زندگی اولش مشکل نداشت شوهرش ضعیف بود رفتن دکتر و دکتر گفت ای وی اف باید کنین خواهرشو ...

اره نباید آبرو شوهر را می‌برد. من اومدم خونه مادرم اصلا نگفتم قهر کردم. هیچ وقت بحث ها و حرف هامون را به کسی نمیگم. برا همین هم دعواهامون زود تموم میشه و کار به جای باریک نمیکشه

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792