2777
2789
عنوان

خواستگاری

210 بازدید | 14 پست

دوستان من یکی از دوستام قبل از عید ازم خواست به خانوادم بگم که بیان خواستگاری خواهرم برای داداشش...

منم چون عموم فوت شده بود بهش گفتم الان پدرم در شرایط مناسبی نیست که بخوام این موضوع رو بگم.. ایشالله بعد از چهلم عموم اگر هنوز مایل به اومدن بودین بهشون میگم.چند روز بعد از چهلم عموم دوباره ازم سراغ گرفت و من به مامانم اینا گفتم و خب از اونجایی که دوستم بود و خانواده خودش و شوهرش رو میشناختیم خانوادم گفتن بیان تا ببینیم قسمت چی باشه.خلاصه اینکه ازآخرهای بهمن بود که گفت من با خانوادم هماهنگ میکنم که توی همین یکی دوهفته یه روز مشخص کنن و بیان...

این مدت زمان گذشت و تقریبا یک هفته مونده به عید مجددا با هم حرف زدیم و گفت ببخشید من رفتم دو تا دندون های جلوم رو روکش کردم و چون روکش دیر حاضر میشه خجالت میکشیدم اینجوری بیام ..و حتی گفت بابا و مامانم  گفتن خب حالا تو نمیخاد بیای ما خودمون میریم دوستم هم گفته بود نه من باید بیام...و گفت هماهنگ کردم با خانوادم که پنجم ششم عید حتما مزاحمتون میشیم

عید شد و دو هفته تعطیلات گذشت و خبری نشد..بماند که رو حرف این دوست گرامی من به خانوادم گفته بودم که اینا گفتن فلان روز میان...

و تا امروز دو‌بار دیگه  با این دوست صحبت کردم ولی اصلا به روی خودشون نیاوردن که همچین قراری گذاشتن لااقل اکر پشیمون شدن یه عذرخواهی بکنن.

حالا هم دوست دارم بهش بگم صحیح این بود که قبل نیومدن خبر میدادین به هر حال هرکس برنامه ای داره...یا اینکه اصلا به رو خودم نیارم؟ ولی قلبا به خاطررفتارش خیلی ناراحتم...نه به خاطر اینکه نیومدن به خاطر اینکه حتی زنگ نزد و اطلاع بده و یا عذرخواهی کنه .در ضمن من خودم متاهل هستم و جدای خانوادم زندگی میکنم


بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

میگم به نظرتون اگر این حرفو بهش بزنم...نمیگه لبین چقدر پیگیرن یا چقدر براشون مهم بوده...

هر چند که دیگه اگر بخان بیان ما اجازه نمیدیم ...اما دوست دارم بهش بفهمونم که مارشون زشت بوده..حالا هر دلیلی که داشته...

اما میترسم پیش خودشون بد فکر کنن

شعور هم خوب چیزیه. منم یه خواستگار داشتم که بعد 5 جلسه صحبت هیچ خبری ازشون نشد 

البته خداروشکر که منجر به ازدواج نشد چونبعد یک ماه با همسرم آشنا شدم 

«و هیچ اندوهی برطرف نشود مگر تو آن را از دل برانی…»
شاید دفعه بعدی در کار نباشه

اگر احیانا دوباره درخواست کردن بگو فعلا خواهرم داره با یه خواستگار دیگه صحبت میکنه بزار بسوزن بیشعورا 

«و هیچ اندوهی برطرف نشود مگر تو آن را از دل برانی…»
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز