سلام خواهرای گلم میشه کمکم کنید من با یک خانم ۹ ماه دوستم اون خانم خیییلی میومد خونم تمام رازهاشو باهام درمیون میزاشت منم بر اساس تجربه راهنماییش میکردم ولی اونروز اومد منو برد امام زاده بهم گفت حلالم کن من همش این مدت بهت دروغ گفتم دوستان این خانم خییلی قصم میخورد میگفت مرگ تنها دخترم و به خاک دادلش جوانش قصم میخورد تو این ۹ ماه خیلی قصم میخورد و همش میگفت من همش این مدت بهت دروغ گفتم خواهری ها کمکم کنید دارم دیوانه میشم چرا از سادگی من سو استفاده کرد چیکار کنم و یکی از رازهاشو گفت منم دست رو قرآن گذلشتم که به کسی نمیگم ولی حالا همش بهم پیام میده و اذیتم میکنه و همش میترسع که نکنه من رازش رو فاش کنم ولی من قصم خوردم ولی اون همش میترسه