2777
2789

چون خیلی خودم این تاپیک ها رو دوست داشتم ، گفتم خودمم بنویسم شاید به درد کسی خورد یا کمکی بهش شد .. یه سری از جزییات رو‌گفتم خیلیاشو حذف کردم ولی . اگر سوالی داشتین حتما بپرسید . 

از قبل تایپ کردم اگر الان هستین بذارم . یا فردا ظهر بذارم ؟

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

بذار ولایکم کن حتما گلم

یه بارفرصت وشانس زندگی تواین دنیابهت داده میشه پس همیشه درلحظه حال باش ولذت ببر.هیچ آینده ای وجودنداره..اگه میخوای روحت تازه بشه ویه حالی به خودت وبدنت بدی حتما مدیتیشن کن..امتحان کن ضرر نداره...شکرگزاری تورو توبالاترین فرکانس قرارمیده پس یادت نره هرلحظه شکرگزارباشی...کمک خواسی درزمینه آرامش ونزدیکی به خدا ومدیتیشن و جهان هستی،درحدتوانم درخدمتم..دوستون دارم دوستای من❤️💙💚💜

من این خاطره رو برای خودم کامل کاملشو با تمام جزییات نوشتم که هیچوقت فراموش نکنم .. 

نمیدونم ، اگر کسی بود که دوست داشت جزییات بیشتری بدونه بهم بگه😊😊😊

خب از اولش بگم که من سزارین رو انتخاب کردم . از اوایل بارداری انتخابم طبیعی بود و کلاس های امادگی زایمان همشرکت کردم و کلی هم ورزش کردم . حتی ماما هم انتخاب کردم و تحت نظرشون هم‌ رفتم .

خیلی برای انتخاب نحوه ی زایمان مردد بودم و استرس داشتم .. حتی همینجا هم براش تاپیک میزدم یا تو تاپیک های مربوط به این موضوع سوال میکردم که اطلاعاتم زیاد بشه .


هزار جور مطلب خوندم و کلی مشورت کردم تا تصمیم گرفتم عوارض احتمالی سزارین رو بپذیرم . دیگه تصمیمم که قطعی شد تازه نگرانی و اصطرابم شروع شد .. انقدر که هربار بهش فکر میکردم از ترس و استرس گریم میگرفت. من امپول هم به زور میزدم دردم میومد بعد فکرشو میکردم چطور میشه که شکممو پاره کنن و بخیه و .... وااااااای اصلا فکرش دیوونم میکرد که چطور میتونم تحمل کنم ، مگه میشه . اخرش گفتم فقط باید امیدوار باشم که زایمان خوبی داشته باشم .
حالا از روز زایمان میگم . بیمارستانم نیکان بود و به سختی اتاق وی آی پی هم گرفتیم .

کسی که قرار بود باهاش هماهنگ بشیم گفت که ساعت یک اونجا باش. ما ساعت یک اونجا بودیم ، خیلی سریع کارامون به ترتیب انجام شد و من رفتم بالا بلوک زایمان . اونجا یه اتاق بزرگ بود که قبل زایمان مامانا اونجا منتظر میموندن و تخت داشت . چندتا اتاق جدا هم داخلش بود که یکی از اونا اتاق زایمان طبیعی بود که من قبلا دیده بودمش و قصد داشتم اونجا زایمان کنم که قسمت چیز دیگه ای بود .

خلاصه فهمیدم همه از صبح زود اومدن اونجا و کلی الاف شدن . بعضیاشون داشتن نهار میخوردن که عجیب بود برام چون من قرار بود چند ساعت ناشتا باشم. دیگه بعد از تکمیل پرونده رفتم رو تختم منتظر موندم تا صدام کنن . زیاد طول نکشید که صدام کردن . پرستارا اومدن سوند وصل کردن که به نظرم ازار دهنده ترین قسمتش همین بود .

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز