پدرشوهرم تابستونا میره روستا میمونه شب ها میاد شام میخوره و میره امشب هم اومده بود طبق معمول مادرشوهرمم فقط جمعه ها میره پیشش گفته بیا با هم بریم روستا مادرشوهرم گفته نه منو ببر بزار خونه پسرم فردا صبح ساعت شش میارع پسرم الان اومده خونه ما ،ماهم قراربود فردا بریم بعد مدت ها بیرون ،الان میگه صبح میریم شب برمیگردیم ،منم خیلی ناراحتم شاید بگین ظالمی نبخدا اختلاف های زیادی داریم با مادرشوهر کلا رابطه نداریم خیلی دلم گرفته به این اذیت میگن دا با اینکه شوهرش میره بااون نمیره میخاد فقط منو شوهرم باهم وقت نگذرونیم
سخت نگیر به خودت این روزها میگذره اصلا ارزش نداره سر این فکرا خودتو ناراحت کنی
با شوهرت منطقی و اروم در میون بزار
ناراحت نباش ی روز دیگه میرین
خب ببرینش بزارین روستا بعد
برین تفریح خودتون
بدم میادگندمیزنن به برنامه های ادم
چی بگم والا،خودش باید ب این چیزا فک کنه ولی حالاهم طوری نشده شما ی روز دیگه برین گردش یافوقش مادرشوهرم باخودتون ببرین هرجارفتین
حق با شماست
عب نداره تحملش کن جمعه بعد برید بیرون
عزیزم اگه کار همیشگی هست، بعد از چند روز که رفت خونه خودش، با همسرت درمیون بذار.
اگه خیلی پیش نمیاد، چیزی نگو.
شاید طفلک قصدش این نیست که «نذاره شما باهم خوش باشید.». شاید این برداشت شماست.
حالا چند روز بمونن چی میشه عزیزم؟
گفتن خونه پسرمه چند روز بمونم.حالا بیرون و بعد هم میشه رفت
من مادرشوهرم و پدرشوهرم ۲ ماه خونمون بودن برای تعمیر خونه
خواستن برن هتل ما نزاشتیم تو این دوماه شاید کلا ۳ روز خونه اون سه بچه هاشون بودن
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
3 ثانیه پیش
6 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
