سلام بچه ها من یه جاری دارم که دخترداییمه میشه واوایل بابرادرشوهرم دوست بوده والان دوسه ماهه که عقدکردن وماه پیش عروسی کردن...شوهرش سربازه ویه شهردیگس وجاریم همش خونه مادرشوهرم شبانه روز اونجاس وخودشیرین میکنه وبا همه ی فامیل شوهرم خیلی صمیمی ترازمنه البته من احترامشونو خیلی نگه میدارم واما اون خیلی راحت همچیو میگه وبازم عزیزه... همش هم دایی وخاله های منو که عمه وعموهاش میشن جلو اقوام شوهرم ازشون بدمیگه ودروغ میگه حتی جلوی من... واقعا ازدست خسته شدم امروز هم جلو مادرشوهرم هرچی دلش خواست به همه توهین کرد ومنم بهم برخورد چون یکی از عمه هاش مامان منه... خداروشکر من هچیم خیلی ازاون بالاتره حتی مالی... و ازخواهرخودشم بدمیگه وخوشو پیش خونواده شوهرم خوب وساده جلوه میده والانمیدونم چکارکنم وچه رفتاری داشته باشم لطفا راهنماییم کنید همه حرفاشو جلوبقیه میزنه وبعد میاد باهام حرف میزنه وخونواده شوهرم هم میگن چیزی تو دلش نیس
زیاد باهاش نجوش
تنها راه کم کردن ارتباطه
چ بد
ولی حسودی تو کاراش ندیدم
تا اینجا که خوندم شما حسودی میکنی
صبر کن به وقتش همین حرفهاش یه کاری میکنه که آبروش بره
الان تند تند داره خودش نشون میده فردا همین خانواده شوهرت بهش سر کوفت میزنن تو کاری نکن فقط سکوت کن ولش برا چی حرص و جوش میخوری اون نادونه
وویس بگیر ب مادرت نشۉن بده چیزی پیش اون نگن ک خبر چینی و بدتونو بگه کار درست رو شما میکنی اخرش سرش بسنگ میخوره
چه مارموزی هستش😕
اوه
دختردایی و دخترخاله منم جاری شدن
کلا کاااااااتن
مثلا اگه من یکم چاق شم خودشو میکشه وهمش بهم میگه توچی میخوری منظورش قرص وفلانه... که جاق شدی پوستت چخوبه وبهش هم میگم هیچی میگه دروغ میگی وازین حرفا
یا میگه شوهرت اینجوریه اگه شوهرمن بود فلان می‌کرد و...
اصصصصلا ابدا باهاش گرم نگیر حرفاتو بهش نگو شاید ازت حرف بکشه هیچچچچی بهش نگو فقط اینو بدون کسی ک پشت سر خواهر خودش بدبگه مطمعن باش تو ک جاریشی بدترینارو میگه و اینکه شاید بیاد پیشه تو مثلا از خلوتو حرفای خودش به تو بگه ک توام سرحرف بازکنیو حرفارو بهش بگی ب هیچ عنوان حرفی بهش نزن سعی کن هیچ حرفی از خودت نگی یا از خانواده شوهرت مخصوصا مادرشوهرت بدنگی ک صدتاشو روش میذاره تحویلشون میده ادم بده خودت میشی حتی اگه خودشم ازشون بدبگه تو الکی بگو ن اونا خوبن کم‌نذاشتن فلانن وگرن توام باهاش همدردی کنی حرفای خودشم ب تو میچسبونه شرمنده ک زیاد شد چون سرم اومده میگم حواست باشه لنگشم من دارم
بنظرم شما حسودی میکنی
اوه اونی ک پشت خواهرشم بد بگه مطمئن باش پشت تو هم حرف میزنه راستی همین بد گفتنا یه روز به علیه خودش تموم میشه چون پیش خانواده شوهر نباید از خانواده خودت بگی حتی رازاشونو چه برسه به بد گفتن
حتی به رنگ رژ منم واکنش نشون میده... من بااینامشکل ندارم فقط میگم چرا خونواده منو باخونواده شوهرم بدمیکنه... امروز خاله شوهرم به شوهرم گفته که رقیه یعنی جاریم چون جواب بقیه رو میده ورک هس بقیه زورشون میده وباهاش بدن....
جالب اینجاس یجوری هم همه حرفاشو میزنه که خانواده شوهرم هی میگن بیچاره رقیه حتی خواهرشم بهش حسودی میکنه وبدبخته وسادس
امروز هم که به همه توهین کرد جلو مادرشوهرم منم بخاطر مامانم بهم برخورد زنگ زدم به شوهرم الکی گفتم مهمون داریم بیا بریم خونه... اونم زنگ زد مامانش گفت بگو بابا بیا دنبالمبعد گریه شد وخودشیرینی درآورد.. واقعا نمیدونم چطور رفتار کنم که باخانواده شوهرم به مشکل برنخورم
وقتی هم که مجرد بود هی دعوا به پا می‌کرد آدم دو بهم زنی هستش... حالا هم اومده شده جاریم دیگه نمیدونم چکارکنم واقعا خیلی داغون شدم امشب همش دروغ میگه به خانواده شوهرم که فلانی همچین حرفی درمورد تو بهم زده و......
