سلام خوبید
یه رمانی بود چند سال پیش خونده بودم یه ددختری بود پزشک بود اولش از تو بیمارستان شروع میشه که دختره از تو اتاق عمل اومده بیرون همینجور تو راه رو پوششو در میاره دختره یه بیماری داری که باید بهش یه امپولیرو بزنن تا خوابش بببره اگ اون امپولو نزنن دختره میره تو کما دختره قبلا ازدواج کرده بوده یه روز شوهرش اینو میزاره میره همون اول رمان دختره وقتی میخواستش سوار ماشین شه میخواد بیفته زمین که یه پسره ای میگریتش دخترم تا چشمش به چشمای پسره میفته خوابش میبره بعد این پسره به عنوان روانپزشک میاد شبا خونه اینا تا دختره خوابش ببره یک روز دختره میفهمه این همون شوهر سابق خودشه
یک چیز دیگم که ازش یادمه اینکه دختره از شوهر سابقش حامله میشه همون دوسال پیش که ترکش کرده به خاطر حفظ ابروش بچه رو میدن خواهرش که بچه دار نمیشه بزرگ کنه اسم بچم ستارس