سلام اون روز داشتم با شوهرم شوخی میکردم زدم تو بازوش و دوتایی خندیدیم بعد من رفتم اشپزخونه دیدم بحث شوهرمو مادرشوهرم افتادد منم ب شوهرم حرف زدمم ک چرا ب مادرت حرف زدی بعد چن ساعت گفت میدونی چرا جنگم افتاد گفتم چرا گف مامانم گف من پنجا ساله زن باباتم ی بار بش بی احترامی نکردم حالا زنت زدت اونم بش حرف زد ک نع داشت شوخی میکرد بعدم بحثشون شد شوهرمم گف طرز فکرش قدیمیع ولش کن ناراحت شدم دیع دوس ندارم برم اونجا راحت نیستم همششش رفتارا ادمو زیر نظر میگیرع چیکار کنم ب دختراش بگم یا نع