سلام بچه ها من یه دایی دارم قبلا مکانیک ماشین بود اما سال ۹۶.وقتی فامیلمون که صاحب شرکت بود فوت شد.شرکت رو سرپرستیشو دادن به دایی مکانیک من.زندگیش از این رو به اون رو شد.ثبت اختراع کرد....شرکت زد و رفت تو کار واردات صادرات.قبلا ها وقتی مکانیک بود روز پدر یکی از کسایی که براش کادوی روز پدر هدیه میخریدم داییم بود.خیلی در ارتباط بودیم.خیلی خیلی فقیر بودن اما باهم خیلی خوب بودیم.داییم یه پسر داره که نزدیک ۳ سال از من کوچیک تره.از بچگی شدیم ناف بریده ی هم.کل فامیل میگفتن من و اشکان مال همیم.اما من اونو به چشم داداش میدیدم.زن داییم از بچگی طوری باهام رفتار میکرد که معلوم بود ازم خوشش نمیاد.انقدر گفتن و گفتن که اشکان هم خودش عاشقم شد.حتی اشکان پیش خواهرم گریه کرده بود که منو دوست داره.هر مسافرتی میرفتیم تو بیشتر موارد هم اشکان باهامون میومد خیلی بهم محبت میکرد باهام عکس میگرفت.مثلا اگر میگفتم وای آلوچه میخوام میرفت یک کیلو میخرید.اینم بگم اشکان واقعا خوشگله واقعا جذابه.اما برای من برادر بود.یبار من تحویل پروژه داشتم.شب اومد خونمون گفت تو بخواب و اون نشست برام پروژه مو انجام داد!هرچی خواهرم مادرم باهام حرف زدن که قبولش کن تو دلم نرفت که نرفت.اشکان دانشگاه شهید بهشتی برق قبول شد.من نامزد کردم وقتی فهمید انصراف داد.افتاد به سیگار کشیدن😭رفت برای سربازی ثبت نام کرد افتاده الان سر پل ذهاب.داییم میگه تمام تقصیرا گردن منه.باهام دیگه حرف نمیزنه.یجایی میبینتم پا میشه میره.نه برای نامزدیم نه برای عقدم نه برای عروسیم نه تبریکی گفت نه هدیه ای نه چیزی.درصورتی که به خواهرم همینجوری بصورت بلا عوض میلیونی پول میزنه.اینم بگم منم مجرد بودم به منم میزد اما بعد ازدواج قطع شد.یه ۱ هفته پیش ۱۰ میلیون زده بود به خواهرم.بقران قسم از رو حسادت نبود اما انقدر غصه خوردم که چرا به من محل نمیده کارم کشید درمانگاه.شوک عصبی زده بود به معده ام.داشتم میمردم.اینم بگم من برای شرکت یکسری طراحی صنعتی با کامپیوتر انجام میدادم و بابت هر طراحی پولی بهم میداد اونم قطع شد دیگه سفارشی نداد.الان تازگیا ۱ بار طراحی میخواست.انقدر مامانم قسمم داد انجام دادم نه تشکری کرد نه حتی خودش بهم سفارش داد!داده بود مامانم که اینو بده دخترت انجام بده!من زدم فرستادم برا مامانم اون داد بهش.امروز زنگ زده باز به مامانم به دخترت بگو به من زنگ بزنه کارش دارم!منم زنگ نزدم اما حالم خراب شد باز مثل اونروز شوک به معده ام زده.مامانم زنگ زده داد و بیداد که چرا زنگ نمیزنی بهش؟حالم خراب شده.نمیدونم چیکارش کنم؟مامانم سنگشو خیلی به سینه میزنه و داداشم داداشم میکنه!هرچی میگم به من محل نمیده بد میکنه تو کتش نمقره و از اون طرفداری میکنه.اینم بگم داییم ماهانه به مامانمم پول حسابی میده و مامانم یجورایی زیر دینشه