من ماه هشتم بارداری بودم پزشکم بخاطر تپش قلبم گفت باید نوار قلب بگیری
منم وقتی رفتم رو تخت خوابیدم برای نوار، خانومی که قرار بود نوار رو بگیره گفت اماده شو تا بیام منم طبق عادت همیشگی که پیش پزشکم میرفتم شلوارمو از روی شکم کشیدم پایین و منتظر شدم تا بیاد
وقتی اومد چنان چشماش درشت شد گفت چی کار میکنی خانوم منم با یه قیافه ی حق به جانبی که معنی حرفتو متوجه نشدم نگاهش کردم
همسرمم اومد داخل اتاق تا منو دید با پرستار دوتایی بلند بلند خندیدن
منم متعجب نگاهشون میکردم ، بعد همسرم اشاره به شکمم کرد که چرا انداختی بیرون
منم تازه یادم اومد که چی کردم خودمم تا جایی که میشد باهاشون خندیدم 😂😂😂😂
)من چندین بار برای نوار قلب و اکو رفته بودم قبلا )