سلام دوستان عزیز .دوستان خوبم .عزیزان دلم خیلی گرفته .دوسال منتظر یه نفر بودم .دوسال تمام شب و روز بهش فکر میکردم تا اینکه صبرم سر اومد و بهش گفتم البته اون دوسال قبل می دونست که من منتظرشم ولی بعد از دوسال بهم گفت عاشق یه دختر دیگه ست و بمن گفت برو
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
خاطره زایمانم بچه عجیب ترین موجود دنیاست...می اید،مادرت میکند،عاشقت میکند،رنجی ابدی را دروجودت میکارد،تا اخرین لحظه عمر عاشق نگهت میدارد وتمام...! بگمانم مادر بودن یک نوع دیوانگی ست، وقتی مادر میشوی رنجی ابدی سراغت می اید، رنجی نشات گرفته از عشق..،مادر که میشوی میخواهی جهان را برای فرزندت ارام کنی،میخواهی بهترین هارا از ان او کنی،وقتی می خزد،چهاردست وپامیرود،راه میرود ومیدود،توفقط تماشایش میکنی وقلبت برایش تند میتپد..❤از دردش نفست میگیرد روحت از بیماری اش زخم میشود،مادر که میشوی دیگر هیچ چیز جهان مثل قبل نخواهد بود،مادر که میشوی کس دیگری میشوی کسی که وجودش پر از عشق وجنون ودیوانگی است..
من تمام این دوسال منتظرش بودم شب وروزدوست نبودم من مذهبی هستم ایشون از اقوام من بود و من دوستش داشتم و اونم می دونست رفتم پابوس امام رضا رفتم از دعانويساي مختلف کمک گرفتم من سی سالمه و باهاش همسن بودم ولی دختری که میخواد که بیست ساله س .و من ماندم تنهای تنها .