شوهرم از اول عید تا حالا زنگ زده بهش که خانوم وقت بدن ما بریم عید دیدنی(کرونا و ... رو هم میدونم کلن وقتی خواهرش اسمش بیاد چیزی نمیفهمه دیگه) بالاخره ۱۴ ام که امروز باشه گفته بیاید رفتیم اونجا شوهرش که نبود در شان خودش نمیدونست تو این مهمونی باشه خودشم سر سنگین رفتار میکرد شوهر منم احترام خودشو حفظ نمیکنه کلن جلو خانوادش
هی بهش علامت دادم سریع تر پاشو بریم انقدر پا نشد تا اینکه شوهر خواهر شوهرم زنگ زد انقدر بلند حرف میزد میشنیدیم چی میگه گفت اینا کی پامیشن برن بیاید ادامو بگم