2777
2789

تو این ایام عید دوسری اساسی حالمونو گرفته درحدی که دفعه اول دوروز تمام با این وضعم خون گریه کردم و سری دومم باز یه روز تمام گریه کردم ازبس حالمونو گرفت قضیه اش تو تاپیکام هست که گفتم از دستش خون گریه میکنم...حالا بعد یه هفته خودش سرسنگینه....حرف میزنیم ولی بازم یه جوریه....حس بدی بهم میده......با این که مامانم بهش گفت حامله ام اما بازم دلش باهام صاف نیس و گرم نمیگیره

یه روزی اینجا ارزومو نوشتم و  اون ارزو براورده شد....بازم مینویسم به امید روزی که براورده شه...برام دعا کنید بالاخره درسمو تموم کنم گندشو دراوردم ازبس طولش دادم😂😂و انشاالله همسرم ایده ای که داره رو بتونه اجرا کنه ....همچنین بتونیم خونمونو بزرگ کنیم و محلمونو ارتقا بدیم .....با دعای شما دوستای گلم

بعد دعوای اول مامانم قضیه ی حاملگیمو گفت که مثلا بابام رعایت حالمو بکنه ولی بازم دعوا کردیم اصلا رعایت نکرد....اصلا دوس نداشتم خبر حاملگیمو تو دعوا بهش بگیم.....الان خونشونم ولی پشیمونم که اومدم....هرچند جای دیگه ای رو ندارم که برم....خانواده ی شوهرمم که بدرد نمیخورن

یه روزی اینجا ارزومو نوشتم و  اون ارزو براورده شد....بازم مینویسم به امید روزی که براورده شه...برام دعا کنید بالاخره درسمو تموم کنم گندشو دراوردم ازبس طولش دادم😂😂و انشاالله همسرم ایده ای که داره رو بتونه اجرا کنه ....همچنین بتونیم خونمونو بزرگ کنیم و محلمونو ارتقا بدیم .....با دعای شما دوستای گلم
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز