سلام
امروز با دخترعموم رفته بودیم فرفهان تو مرکزی پیش عممون.
باغ عمم تو روستاس
اژانس مارو پیاده کرد بعد ما مجبور بودیم پیاده بریم چون باغ عمم جاده نداره نزدیکش
داشتیم میرفتیم که یهو حس کردیم یه چیزی جلومونه😢😢
بعد دختر عمم فلش انداخت دیدیم یه چیزی جلومونه یکم داره تکون میخوره😭😭😭😭😭
بعدش سریع فقط دویدییییم با داد و بیداد
که آخر شوهر عمم با پسر عمم اومدن و رفتیم خونه
عکس اون موجود که نمیدونم چیرو هم دختر عموم گرفته
اگه میخاید بزارم نظر بدین که چیه این موجود.