با شوهرم توافق کردیم ی هفته از هم دور باشیم
قبلش دعواهای بدی داشتیم،هردومون افسرده شدیم،مادرشوهرم خیلی پشت سرم بد میگ و میخواد منو پیش همه خراب کنه و عامل دعواهامونم اونه،این اواخر خیلی با هم سرد شده بودیم،تا اینک ب ته کشیدیم شوهرم گفت برو تو جوونی خوشگلی خودتو پای این خانواده نسوزون منم تو همینا بزرگ شدم(همیشه طرف خانوادشو گرفته و برای خوشحالیشون هر کاری کرده)گفت خودتو نجات بده،ینی طلاق بگیر،اینارم مادرشوهرم یادش داده
گفتم باشه ی هفته میرم تو فکراتو بکن منم فکرامو
الان دلم براش لک زده،بعد از4روز دارم دیوانه میشم،اصلا طاقت ندارم،یادش میفتم بغض میکنم،امروز تا دم در خونمون رفتم،الکی ب مامانم گفتم میرم کارتمو بردارم،اما ترسیدم خونه باشه و برگشتم😢نمیدونم چیکارکنمممم😢😭😭😭😭😭