یه بار نامزدم بهم رانندگی یاد می داد نزدیک بود چپ کنیم هی میگفت ترمز بگیر من گاز میدادم آخرش دستی رو کشید
یه بارم دوستم خونمون بود مامانم هی شوخی می کردو می خندید دوستم گفت مامانت چه فانه یهو متامانم برگشت گفت جدوآبادت فانه
آخه ار کجا باید میدونست معنی فان چیه