2777
2789
عنوان

تا حالا شده قهر کنید خونه پدر؟

| مشاهده متن کامل بحث + 642 بازدید | 41 پست

من رفتم چندباری اومدن نازمو کشیدن برگشتم‌با فامیلاشون ولی دفعه آخر دیگه نیومدن خانوادمم گیر دادن باید طلاق بگیری ما حوصله نداریم هرروز بری بیای آبروریزی بشه الان میفهمم واقعا کارخوبی کردن من خوشی زده بود زیر دلم‌تا میگفت بالاچشمت ابرو جمع میکردم میرفتم هیچی دیگه منوبه زور بردن دادگاه مهرمو اجرا گذاشتم بعد که به جدایی فکرکردم دیدم دوس دارم شوهرمو خودش تنها اومددنبالم منم باهاش اومدم اون شد بار آخرم دیگه حرف ده سال پیشه الان دوتاهم بچه داریم خودم یادم میفته شرمنده میشم بچه بودم خیلی بچگونس قهرورفتن خونه پدر

خدایا مسافر 

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

جدی میگی،منک شوهرم گفت برو،گفت خانوادم اذیتت میکنن،برو خودتو راحت کن

به منم میگه  گاهی  برو هر وقت خونه رو درست کردم بیا ولی تا من رفتم جایی صد نفر پیدا شدن مخشو بزنن و از این رو به اون روش کنن.آدمای بد زیادن به چیزایی یادش دادن که شاید اگه من نمیرفتم هیچوقت اون کارا به ذهنش خطور نمیکرد

من رفتم چندباری اومدن نازمو کشیدن برگشتم‌با فامیلاشون ولی دفعه آخر دیگه نیومدن خانوادمم گیر دادن بای ...

عزیزم من شوهرم چندبار گفت بروووو گفت داریم همدیگرو زحر میدیم،خانوادم راحتت نمیذارن،من موندم این وسط،برو 

من شوهرم گفت برو،گفت بسه دیگ همدیگرو بیا اذیت نکنیم😥😥😥

بگو چرا من برم؟تو برو.هم بگو مریضی مگه خب بیا و اذیت نکن مثل آدم زندگیمونو بکنیم.چن سالته؟چند وقته ازدواج کردی؟

اینم هست،اما من ده بار شوهرم گفت برو هی موندم،انگار ی جورایی پررو شده

بگو از خونه ای ک متعلقه به من بیخود و بی جهت نمیرم.موضعتو مشخص کن که هی برنگرده اون حرفو بزنه

بگو از خونه ای ک متعلقه به من بیخود و بی جهت نمیرم.موضعتو مشخص کن که هی برنگرده اون حرفو بزنه

خونه مال اون نیست اصن،اسمش رو اینه و ب اسم باباشع و حاضر نیست بره بگه خونه ای ک من ساختمو ب اسمم کنید

عزیزم من شوهرم چندبار گفت بروووو گفت داریم همدیگرو زحر میدیم،خانوادم راحتت نمیذارن،من موندم این وسط، ...

منم گاهی خودش میبرد میذاشت دم در خونه بابام ولی از من بهت نصیحت ان شالله مشکلتون حل شد برگشتی خونت هروقتم میگه برو بگو اینجا خونه منم هست کجا برم؟اگه خیلی مشتاقی جدابشیم همین جا هستم برو درخواست بده یا خودت برو از خونه تا آروم بشی مگه بچه ایم که مشکلاتمونو بزرگترا حل کنن،بذار سرفرصت بهش فکر کن بعد متوجه میشی که بارفتن خونه بابات چیزی درست نمیشه وقتیم‌آروم‌بشی خودت منصرف میشی از رفتن من تادلت بخواد تجربه دارم شما دعواتون میشه خودتون یادتون میره ولی خانواده ها هیچ وقت فراموش نمیکنن توچشم خانواده هاتون عروس یا داماد خراب میشه بهتره یکم سر عقل بیاید جفتتون

خدایا مسافر 
خونه مال اون نیست اصن،اسمش رو اینه و ب اسم باباشع و حاضر نیست بره بگه خونه ای ک من ساختمو ب اسمم کنی ...

مردا همه همینن عزیزم.یه روزی سرش به سنگ میخوره عجله نکن.برادر نداره؟چون اگه خودش ساخته و به اسم پدرشه اگه اتفاقی برای پدرش بیفته همه خواهر و برادرا میتونن ادعا کنن

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز