وا برای این که بستریت نمیکنن من ماه چهار هستم هنوزم همینم هیچی تحمل
وقتی فهمیدم باردارم خیلی خوش حال شدم مثل همه خانوما ، ولی این حس وقتی دو برابر شد که فهمیدم یه انسان از جنس خودم تو دلم دارم، مثل خودم لطیف، احساساتی، مثل همه دخترای این سرزمین مهربون، من خوش حالم که یه دختر تو دلم دارم، که وقتی به دنیا بیاد موهای طلایی رنگشو براش خرگوشی میبندم، وقتی اولین بار بهم بگه مامان همون جا میمیرم و زنده میشم وقتی اولین بار مقنعه سرش کنه و بره مدرسه من با ذوق نکاهش میکنم، وقتی یه دختر موفق تو جامعه باشه من به خودم افتخار میکنم، دلوین عزیزم، تو اومدی تو زندگیم که بشی همه چیزم، دختر داشتن حس متفاوتیه، و مامان یه دختر بودن متفاوت تر❤
بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش! پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم میخوای شروع کن.
نذار گشنه ت بشه شکم خالی تهوع بیشتر میکنه من تقریبا دوهفته اینجوری بودم سرم میزدم از اب وهوا ومحیط خونه از همه چی متنفربودم درباز میذاشتم میرفتم تو بالکن نفس میکشیدم.
بو کردن نارنگی قاچ شده وپرتغال خیلی خوبه
نون رو سوخاری کن بذار کنارت ریز ریز بخوره عالیه
زیباترین حس دنیا مادریست😍مادری فقط عشق وحال وبوس وبازی ولوس شدن وشیرین کاری نیست.مادری یعنی خستگی.....موی شونه نزده ...چای سرد....نصف شب بیدارموندن وسرگرم کردن بچه....نق زدن وگریه...بدغذایی...دعا برای پی پی کردن بچه یبوس...تعویض پوشک....ازهمه بدتر وقتی دستشویی داری وبچه نمیذاره بری😩😧.........مادربودن یعنی خودت وقف کسی کنی که عاشقانه دوستش داری هرچندبزرگ بشه یادش نمیاد😧
مرسی اصلاااااا تحمل هیچی رو ندارم همه چیو بالا میارم همه چیو😭😭😭😭
همه چی میگذرع من ارزو نیکردم بمیرم راحت شم.الان پسرم نزدیک دوساله س.ب این فکرکن هرلحظه داری ب خوب شدن نزدیک میشی
زیباترین حس دنیا مادریست😍مادری فقط عشق وحال وبوس وبازی ولوس شدن وشیرین کاری نیست.مادری یعنی خستگی.....موی شونه نزده ...چای سرد....نصف شب بیدارموندن وسرگرم کردن بچه....نق زدن وگریه...بدغذایی...دعا برای پی پی کردن بچه یبوس...تعویض پوشک....ازهمه بدتر وقتی دستشویی داری وبچه نمیذاره بری😩😧.........مادربودن یعنی خودت وقف کسی کنی که عاشقانه دوستش داری هرچندبزرگ بشه یادش نمیاد😧
مرسی امروز صبح اومدم سیرابی بخورم باور کن از گلوم پایین نرفته بود برگشت🤢یعنی حالم افتضاح
منم این روزا رو گذروندم ، به مادرم میگفتم بیام شهرستان میگفت نه بمون خونت ، یبار واقعا احساس کردم دارم میمیرم افتادم گوشه خونه به شوهرم هم زنگ میزدم سرکاربود بهونه میگرفت نمیومد ، دوراز جون شما البته