😐 شوهرم خونه مادرش بود که زنگ زد گوشی رو داد مادرش ،گفت میخوایم بریم بیرون نمیام و ... نداریم  گفتم شماها برید منو شوهرم نمیایم 😒
به مادر شوهرم میگم پر یودم نمیتونم 
تو جمع پسرا و عروسا و ... داد زد  مگه ما عادت نمیشدیم😐 الان فلانی هم عادته 😂😂
شوهرم اومد گفتم کار خوبی کردی ابرومو بردی با این مادرت همه فهمیدن چی شدم 😐
فردا هم هیچ جا نمیام ، اصلا سر لجشون میرم خونه خالم استوری هم میزارم 😡