من مادر شوهرم ب شدت اهل ناله و فلانو بیساره یعنی اگ مورچه از رو پاش رد بشه میره ی هفته بیمارستان بستری میشه حالا از بدی روزگارو و کم کاری خودشونو ی سری دلایل دیگه بچه کوچیک این خانواده فوت شد ۱۸ ساله بود و الان ۳ ساله ک فوت شده.الان مادر شوهرم هر روز و هر شب و هر ثانیه میره دکتر انواع و اقسام داروها اعصاب و روان در صورتی ک منی ک دارو خوندم میدونم این کاراش همش بهونه است برای این ک بقیه از کارو زندگی خودشون بزنن و همش دنبال خانم باشن.میفهمم و درک و شعورشو دارم ک بچه اش بوده عزیزو اینا اما بقیه بچه هاش دارن سر این کاراش اذیت میشن.الان من ی چی جدید ازش فهمیدم و ب بچه هاش گفتم ایشون هر روز ی دکتر میره و انواع اقسام داروها اعصابو میخوره منگ و مث معتادا میشه و گیجو روزا و ادما و کارا و همه را قاطی کرده .خلاصه لو رفت یکمم نقش بازی میکنه ک حالم خوب نی و .... . حالا شوهرم میگه برا این ک از سرش بیفته بیا ببریمش مسافرت اول این ک کرونا هست و اصلا دوست ندارم برم دوم این ک بچم ابریزش بینی و تب داره و سوم این که از اول تا آخر مسلفرت همش ناله و درد اینا زندگی رو واقعا میگم واقعا میگم برا بقیه سخت کرده و از همم توقع داره ک تا دم ک . و .ن .ش.و بشورن الکی میگه مریضم تا بقیه کاراشو بکنن .ی کارایی میکنه ادم بش شک میکنه.حالا ب نظرتون با این شرایط و مختصر توضیحاتی ک دادم مسافرت برم یا نه اصن چجوری متقاعد کنم شوهرو ک نمیخوام مسافرت برم جایی هم ک میخوایم بریم شهر بی کرونایی است و تو روستاست و ... .
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.