اینو بگم براتووون
راهنمایی یه ناظم داشتیم خیلی بداخلاق بود حتی کتکم میزد منم خیلی درسخون بودم
یه بار مدرسه یه ویترین پر جایزه گذاشته بود ب ازای هر۲۰ کارت تلاش میدادن هر کی کارت تلاشاش بیشتر میشد جایزه میبرد
بعد جایزه نفراول چراغ مطالعه بود ک آرزوی همه بود نفر دوم آلبوم و...
زدو من اول شدم ناظمه اومد جایزه هارو بده گف آلبوم میخوای یا ماشین حساب؟منم گفتم ولی خانم من اول شدم باید چراغ مطالعه بدین داااد زد سرم که میخای بخا نمیخای نخاه بچه ها چه پررو شدن منم آلبومو گرفتمو قلبمم بسی شکست که کنف شدم
چند روز بعدش یکیو فرستاد دنبالم منو از صف کشید بیرون رفتم پیشش دیدم مهربوووون یه تبخال گنده ام زده😂 گفت توروخدا منو ببخش بخدا دیشب خوابتو دیدم جوری از خواب پریدم ببین چه تبخالی زدم! تو راست گفتی کارتای تو از همه بیشتر بود بیا دقتر چراغ مطالعتو بگیر😂😂😂😂😂😂😂
در این حد آهم گرفته بودش