خلاصه هیچی من حسمو بهش از دست دادم کلا از این کارا نکردم دیگه هیییییچوقت تا ۱۸سالگیم که اونا از خونشون رفته بودن خلاصه رفته بودم خونه پدربزرگم اینا بعد گفتم برم پیش دختر همسایه خیلی وقت بود ندیدمش
رفتم دیدم پسره نشستهههههه منو شناخت گف سلام سودااااا چطوری خانمی😐☝🏻من این شکلی شدم گفتم شما سام هستید درسته ؟گف ارههه یادته خیلی ناراحت شدم از اونجا رفتیم منم گفتم بله منم ناراحت شدم اخه دیگه خواهرتو ندیدم خورد تو دوقش😂