ضایع شدن

لایک کن

مادرشوهرش داشت می‌رفت مکه دوییدم خدافظی کنم خیلی شلوغ بود منم کنار در قرار گرفتم تاسرمو تکون دادم وخدافظی کردم حواسش نبود دروبست توصورتم بینیم له شد 

وای یبارمادرشوهرم داشت بم الوچه تعارف میکردمن فک کردم کل بشقابومیده که ببرم خونمون.هیچی دیگه ب فنارفتم😂😂😂😂😂

مادرشوهرم

یبار با استادم تو راهرو حرف زدیم بعد اون ازپله های اینور رفت طبقه پایین من از پله های اونور،چشماش چپه استاد،پایین یهو نگاه کرد بلند گفت سلاااام،منم فکر کردم بامنه چون چشمش به من بود،تو دلمم گفتم چه اسکوله منو که الان دید،داد زدم سلام استاد،بعد دیدم یکی اونطرف بود دیدم رفت جلو با استاد دست داد🤦‍♀️

مامانم به سگمون ارادت خاصی داره و بهش میگه دخترم😐

حالا از در اومد تو گفت 

ســــلام دختر قشنگم

بیا بغلم عزیز دلم

من با خوشحالی گفتم سلـــــام مامان 

بعدم رفتم که برم تو بغلش

دیدم سگمون رو بغل کرد و گفت ای جانم دختر قد بلند و رشیدم(من قدم بلنده )

گفتم مرسی مامانم😊

گفت با تو مبودم تو که  لنگ دراز گنده ای 😡

😂😂😂

بچه بودم شب خونه یکی از فامیلامون که تقریبا داییم میشه تو روستا موندم با بچشون هم مدرسه ای بودیم فرداش که راهیمون کردن یه پول قلمبه هم گذاشتن جیبم بعد دو نفری رسیدیم خونه ی ما بعدش مامانم پرسید چقد بهت پول دادن...فک کنم اونم میخواست به بچه اونا پول بده که جبران شه ولی من خنگ چون قبلش عیدیامو گرفته بودن پسم هم نداده بودن گفتم هیچی ندادن...بعد یادم اومد که بچه که اینجا زل زده داره با تعجب منو نگاه میکنه بچه ی اوناس میره میگه من چی گفتم که...الانم یادم میافته میخوام آب شم برم تو زمین

خخخخ

داشتم می رفتم شرکت کلی برگه و خط کش و وسایل طراحی دستم بود با مدیر شرکت تلفنی حرف می زدم دفتر اتاقم هم شیشه ای بود و مدیر و بقیه کارکنان شرکت هم بخاطر تبریک رفته بودن تو اتاقم من که مدیرمون داشت اذیت می کرد پشت گوشی مشتری طرح دوست ندارن از این چیزا منم عصبانی وسایلم همه درحال ریختن بود از اونجایی که دستگیره در شکسته بود من یادم رفته بود و شیشه هم بود فکر کردم در بازه محکم جلوی همه خوردم به شیشه پخش زمین شدم 

 یبار عروسی دخترخالم بود بعدش شوهرخالم داشت غذا میداد تو یه دیس همرو چیده بود بهد من رفتم بگیرم ازش شام نخورده بودیم داد کشید این برای شما نیس سفارشیه من نمیدونسم چجوری برگردم