سلام
خواهر شوهر من حدود ۳ ماه خونمون بود و یک ماه پیش شوهرم رفت با هواپیما برسونتش شهرشون. خودش هم یک هفته اونجا بود. وقتی برگشت بعد از دو روز مریض شد. سر ده روز که بهتر شد رفت دیدن دو تا دیگه از خواهرهاش که خونه اون یکی جاریمن (حدود دو ماهه) بعدش که برگشت دلپیچه و اسهال شد و کمردردش هم برگشت و دو هفته دیگه افتاد تو خونه. من به هیچ کاری نرسیدم البته یه بچه هم دارم و خیلی هم زرنگ نیستم و همه وقتم رفته پای خورده فرمایش های آقا و رسیدن به بچه و نتونستم خونه تکونی کنم. خرید ها رو هم به سختی با یه بچه که به همه جا دست می زنه و ماسک هم نمی زنه انجام دادم. ولی الان هیچ چی نداریم. من به صورت دورکاری پاره وقت کار می کردم که باید شنبه تحویل بدم و به یه پنج ساعت کار دیگه نیاز داره و نتونستم انجام بدم. دکتر هم می خوام برم چون شک دارم که عفونت زنانه دارم یا نه و وقتم همون شنبه هست و شوهرم گفته من باهات نمیام و بچه رو هم نمی تونم نگه دارم. و باید بچه رو ببرم پیش مادر خودم.
حالا از دیشب که یه ذره بهتر شده در جا خواهرهاش زنگ زدن بیا اینجا.البته معمولا بیشتر از روزی دو سه دفه به هم زنگ می زنن. هنوزم خوابه و به منم نگفته می خوام برم. من اتفاقی فهمیدم. معمولا وقتی بره اونجا یه سه چهار ساعتی می مونه و حتی وعده غذا می خوره و میاد. قبل اینکه بره شهرستان هر روز می رفت سر می زد ولی به من نمی گفت و من از جاریم می شنیدم.
حالا نمی دونم اگه به من بگه می خوام برم دیدنشون چی بگم؟ بی خیال شم یا بهش بگم کمکم کنه و خرید کنه و دکتر بیاد و ... در مقابلش؟ نمی دونم من بدجنسم که حرصم درومده یا نه...