ی بار تو ی پاساژی ی زنی ازون خرابا با مثلا شوهرش بود😆عمرا شوهرش نبودا
پسره لمسش کرده بود خودشو انداخت زمین جیغ و داد و انتظامات پاساژ
بعد جمعیت زیاد.انتظامات میگفت ی خانمی ی پارچه بدن خانم بگیره بخودش
😆😆دیگه واضح توضیح ندم وضعش چطور بود
دوستهای پسره میگفتن چرا نپرسیدی شبی چند😀