شوهرم خیلی قهرمیکنه کینه ای وبداخلاقه چکارکنم دیگ بریدم

پیتزا_قارچ_پنیر_سابق

عضویت: 1399/11/12

تعداد پست: 908

منم مشکل تورو دارم رو اعصاب راه میره یکسره

آرایش کردن تنها باعث می‌شود که از بیرون زیبا دیده شوید، اما اگر از درون زشت باشید به شما کمکی نخواهد کرد، مگر آنکه لوازم آرایش را بخورید!   آدم عاقل میفهمه ک از غم خوردن کاری ساخته نیست، میزنه زیر خنده هر چه بادا باد

1399/12/12

|

12:51

1 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

سید_گیلبرت

عضویت: 1399/12/10

تعداد پست: 964

من بلدم بگم؟

وقتی سالهای نوجوونی رو میگذروندم بدون اینکه خبر داشته باشم در گوشه ای از ایران متولد شدی. الان که فکر میکنم میبینم خدا قبل از اینکه دردهارو به من بده درمانش رو برام در 1500 کیلومتر دورتر آفریده بود.حکایت آشناییمون هم غریب بود. سر یه بحث ساده درباره چیزی که حتی در وجود داشتنش تردید هست. ولی اینها بهانه بود چون از روزهای اول حس کردیم در قلبمون اتفاقاتی داره میفته.تو بخاطر همه رنجهات و بی پناهیات با خدا قهر بودی و من قسم خوردم تورو دوباره با خدا آشتی بدم.من هم جسدی بودم که تازه از گور ده ساله خودش بیرون خزیده بود(چرا همه فکر میکنن توی روابط عاطفی فقط دخترا آسیب میبینن؟ ایکاش زخمای دل من هم قابل رویت بود).  تو اسیر دست جلادی بودی که از بی کسی تو نهایت استفاده رو میبرد و با زجر دادن روحی و جسمیت روح کثیفش رو ارضا میکرد. با شنیدن دردهای همدیگه گریه کردیم و با شنیدن صدای خنده همدیگه از ته دل خندیدیم.اما روزای خوشی زود گذشت و بعدش امتحانات سختی شروع شد. امتحاناتی که یه فرد عادی از پسشون برنمیومد.ولی خب ما غیر عادی بودیم. امتحان اول تو شکنجه و حبس در اطاق تاریک بود  ولی تو سرخم نکردی. امتحان من تهدید خودم و خانوادم بود و اقدامات بعدش که ... اما بهت که گفته بودم قسم من هیچ جوری نمیشکنه.امتحان بعدی چهل روز بی خبری محض بود که دردناکتر از قبلی بود.هیچ نشونی ازت نداشتم. بعد از چهل روز دربه دری که همدیگه رو پیدا کردیم تو چند تا از موهای سرت رو توی 18 سالگی سفید کرده بودی و صورت منم مثل اجساد شده بود.اوایل تنها نگرانیم تو بودی چون از خودم اطمینان داشتم. از اینکه زندگیم منو مثل یه صخره محکم بار آورده.اینکه موقع سختی ها میتونم از یه ادم احساساتی (که توی لحظات عاطفی ابایی از اشک ریختن نداره) تبدیل به فولاد سخت و بی احساس بشم. اما تو مثل غنچه بودی. کی فکرشو میکرد یه غنچه کوچیک بتونه وزیدن اینهمه تند باد وحشی رو تاب بیاره؟ اما وقتی عملکرد تورو توی اولین امتحانت دیدم فهمیدم نگرانی هام بی دلیل بوده.الانم روزارو میشماریم. از یک تا صد. تا این انتظار کشنده تموم بشه و زودتر بهم برسیم. و در این لحظات فقط میدونم اگر تمام عمر بهت محبت کنم جبران یکی از زخمهایی که بخاطر من خوردی نمیشه.

1399/12/12

|

12:52

1 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

urmilla

عضویت: 1399/09/11

تعداد پست: 1763

چه برعکس 😐😐😐

1399/12/12

|

12:52

1 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

زیبای_خفتهـه

عضویت: 1399/12/01

تعداد پست: 1012

دقیقا مثل شوهر منه 

ولی من زیاد اهمیت نمیدم میزارم تو حال خودش باشه

بـمانی برای دلم تا به همیـشه...🤍🧿

1399/12/12

|

12:52

1 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

سووشون

عضویت: 1397/10/25

تعداد پست: 12539

خخخ این منم 😂

همینایی که میگن قضاوت بده خودشون  از همه بیشتر ادعای قضاوت دارن😏

1399/12/12

|

12:52

1 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

fatemezahra120

عضویت: 1399/05/08

تعداد پست: 5637

ماها بدشانسیم جاهامون عوض شده عوض اینکه ما ناز بیاریم اونا میارن

💚 اللهم عجل لولیک الفرج💚

1399/12/12

|

12:52

1 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

ftemehh

عضویت: 1399/11/21

تعداد پست: 2160

ننه هاشون اینجوریشون کردن دیگه

1399/12/12

|

12:52

1 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

گلاب22

عضویت: 1397/04/03

تعداد پست: 29856

نرو ناز نکش بذار یکسال قهر کنه کم کم یاد میگیره یا قهر نکنه یا خودش آشتی کنه 

یه جایی خوندم که می‌گفت : هیچ وقت یک مادر رو سرزنش نکنید، چون خودش خیلی بهتر از شما این کارو بلده... هر روز یک احساس سنگینی و غم داره که مدام تکرار میکنه :کاش بیشتر بودم، کاش بهتر بودم و کاش مهربون تر بودم.      همیشه آخرش خوبه،اگه بد بود بدون  آخرش نیست      وقتی که تو رفتی و لبت نیست،به قرآن                       لنگ است بساطِ قم و این صنعتِ سوهان                    از روی لب توست که در حاشیه قم/هی شعبه زده حاج حسین و پسرانش 😍😍😍🤪🤪                             چشم هایت عقیق اصل یمن /گونه هاقاچ سیب لبنانی /تو بخندی شکسته خواهد شد /قیمت پسته های کرمانی 

1399/12/12

|

12:52

1 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

aaaaaa3487

عضویت: 1399/02/29

تعداد پست: 786

من بلدم بگم؟

بگو

1399/12/12

|

12:54

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

69parvin

مدیر استارتر

عضویت: 1399/11/05

تعداد پست: 177

منم مشکل تورو دارم رو اعصاب راه میره یکسره

اره بخدا خدا لعنتشون کنه زندجی رو برامون زهرمار کردن عقده ای ها .از بچگی مشکل دارن 

1399/12/12

|

12:54

1 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

ftemehh

عضویت: 1399/11/21

تعداد پست: 2160

ماها بدشانسیم جاهامون عوض شده عوض اینکه ما ناز بیاریم اونا میارن

دقیقا

1399/12/12

|

12:54

1 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

69parvin

مدیر استارتر

عضویت: 1399/11/05

تعداد پست: 177

من بلدم بگم؟

بگو عزیزم

1399/12/12

|

12:54

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

پیتزا_قارچ_پنیر_سابق

عضویت: 1399/11/12

تعداد پست: 908

اره بخدا خدا لعنتشون کنه زندجی رو برامون زهرمار کردن عقده ای ها .از بچگی مشکل دارن 

اره 

آرایش کردن تنها باعث می‌شود که از بیرون زیبا دیده شوید، اما اگر از درون زشت باشید به شما کمکی نخواهد کرد، مگر آنکه لوازم آرایش را بخورید!   آدم عاقل میفهمه ک از غم خوردن کاری ساخته نیست، میزنه زیر خنده هر چه بادا باد

1399/12/12

|

12:54

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

سید_گیلبرت

عضویت: 1399/12/10

تعداد پست: 964

از اول قهر کرده راه اومدی و به این حالتش پا دادی اونم خوشش اومده. لذت میبره. مثلا وقتایی که خیلی نازشو بکشی اونم بدتر میکنه و وقتایی که ببینه حوصله نداری ناچاره کوتاه بیاد تا گند کار در نیاد. یه سری دستورالعمل ها داره که بعدا برات مینویسم. منتها باید پله به پله بری. اگه یه دفعه نهایت فشار رو بیاری اونم یه راهی پیدا میکنه که دوباره بهت مسلط بشه

وقتی سالهای نوجوونی رو میگذروندم بدون اینکه خبر داشته باشم در گوشه ای از ایران متولد شدی. الان که فکر میکنم میبینم خدا قبل از اینکه دردهارو به من بده درمانش رو برام در 1500 کیلومتر دورتر آفریده بود.حکایت آشناییمون هم غریب بود. سر یه بحث ساده درباره چیزی که حتی در وجود داشتنش تردید هست. ولی اینها بهانه بود چون از روزهای اول حس کردیم در قلبمون اتفاقاتی داره میفته.تو بخاطر همه رنجهات و بی پناهیات با خدا قهر بودی و من قسم خوردم تورو دوباره با خدا آشتی بدم.من هم جسدی بودم که تازه از گور ده ساله خودش بیرون خزیده بود(چرا همه فکر میکنن توی روابط عاطفی فقط دخترا آسیب میبینن؟ ایکاش زخمای دل من هم قابل رویت بود).  تو اسیر دست جلادی بودی که از بی کسی تو نهایت استفاده رو میبرد و با زجر دادن روحی و جسمیت روح کثیفش رو ارضا میکرد. با شنیدن دردهای همدیگه گریه کردیم و با شنیدن صدای خنده همدیگه از ته دل خندیدیم.اما روزای خوشی زود گذشت و بعدش امتحانات سختی شروع شد. امتحاناتی که یه فرد عادی از پسشون برنمیومد.ولی خب ما غیر عادی بودیم. امتحان اول تو شکنجه و حبس در اطاق تاریک بود  ولی تو سرخم نکردی. امتحان من تهدید خودم و خانوادم بود و اقدامات بعدش که ... اما بهت که گفته بودم قسم من هیچ جوری نمیشکنه.امتحان بعدی چهل روز بی خبری محض بود که دردناکتر از قبلی بود.هیچ نشونی ازت نداشتم. بعد از چهل روز دربه دری که همدیگه رو پیدا کردیم تو چند تا از موهای سرت رو توی 18 سالگی سفید کرده بودی و صورت منم مثل اجساد شده بود.اوایل تنها نگرانیم تو بودی چون از خودم اطمینان داشتم. از اینکه زندگیم منو مثل یه صخره محکم بار آورده.اینکه موقع سختی ها میتونم از یه ادم احساساتی (که توی لحظات عاطفی ابایی از اشک ریختن نداره) تبدیل به فولاد سخت و بی احساس بشم. اما تو مثل غنچه بودی. کی فکرشو میکرد یه غنچه کوچیک بتونه وزیدن اینهمه تند باد وحشی رو تاب بیاره؟ اما وقتی عملکرد تورو توی اولین امتحانت دیدم فهمیدم نگرانی هام بی دلیل بوده.الانم روزارو میشماریم. از یک تا صد. تا این انتظار کشنده تموم بشه و زودتر بهم برسیم. و در این لحظات فقط میدونم اگر تمام عمر بهت محبت کنم جبران یکی از زخمهایی که بخاطر من خوردی نمیشه.

1399/12/12

|

12:55

1 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب