چند جاشو هر کار کنم نمیتونم باور کنم و اگه باور کنم به شعور خودم توهین کردم
یکی لباس خواب پوشیدن سوفیا جلوی جمع
یکی ودکا اوردن دوستت یهویی بدون برنامه قبلی که جزو محالاته بدون اطلاع قبلی بیاره
3 خودکشی نازنین و نامزدش 😑
4 وای خدا ندا اگه اومد دنبال تو شمارتو بگیره که داداشش باهاش بود کور بود تو رو ندید که ندا شمارتو گرفته؟
منتظر موندن داداشش دم دستشویی اصن خودش خنده داره!
بعدم شخصیت های داستانت هنه ارنولد و خوشتیپ بودن بابا لااقل دو تا سمندون هم توشون میزاشتی
اون پیشنهاد مشاور مدرسه اونم بصورت حضوری توی محل کار واقعا خنده دار ترین جای قصه بود.
وای قبولی دانشگاه فرهنگیان فقط با 6 ماه خوندن که دیگه ته تهش بود.
خلاصه که من خودم معلمم. فوق لیسانس دارم دو تا بچه دارم و سرد و گرم چشیدم و بنظرم اینا کلا خیالات بودن.