خلاصه،،،
بگذریم از عذابایی ک کشیدیم
نمیخوام تعریفشون کنم .....
ولی نمیدونم از قصد این کارو کرد یا اینکه میخواست نامزدش رو بترسونه
چون وقتایی که بامن درد و دل میکرد
میگفت ک کاش میشد کاری کنم سر عقل بیاد و از نبودنم بترسه
واقعا چقدر زیادن کسایی که همچین کارایی رو کردن تا طرفشون بترسه ولی متاسفانه....
آخ خ دا رحمتش کنه.اعضاشو اهدا کردن؟؟نامزدش چی شد؟
بعد این ماجرا...
توی اتاقم نشستم
تیره و تاریک
نشستم کف اتاقمو تکیه دادم به دیوار...
خیلی سخت بود خیلی ...
با نگاهی ک انگار سالهاااست نخوابیده به زمین نگا میکردم..بُهت...غم...خستگی....صبری ک لبریزه....
برن که برنگردن...روزای خفه کننده
وای😢خدا رحتمش کنه😞خدا ببخشتش
تازه کلیه شو داده بودن به یه نفر ک خیییلی بهش نیاز داشته
امیدوارم خدا بخاطر همیناهم شده ببخشتش..
بعد از مراسمو اینا،،،،،
بگذریم از پاهایی ک نای بلند شدن نداشتن
پلک هایی ک نای باز شدن نداشتن
(من تاحالا نامزدشو ندیده بودم فقط عکسشو.ولی نبود تو مراسم.میگفتن خانواده نازنین گفته حق نداره بیاد مراسم)
لایکم کنید🌹
نیلوفر اومد خونمون و هی فحش به نامزد دختره میداد و میگفت همش تقصیر اونه..
منم بی جون و ساکت و نخوابیده، که زل زده به یه گوشه ....
( تو فکرم این بودم ک نازنین میخواسته بترسونه همین.نه خودکشی.ولی هنوزم نمیدونم دقیق..خدا میدونه...)
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
