سلام دوستان آنید هستم .فصل های قبل داستان زندگیم رو میتونین از تاپیک های قبلیم بخونین.
دو دلیل برای نوشتن داستانم داشتم:
1: دوست داشتم بعداز گذشت مدت ها،گذشتم رو یاد اوردی کنم و تجاربم از روابط و یک سری چیز هارو تایپ کنم تا همیشه موندگار باشن و داشته باشمشون.😊🌼
2:شاید که این داستان بتونه کمکی به کسی بکنه.و تجربه ای درس عبرتی هست،جذب کنه.
منو ببخشید که نتونستم دیروز و دیشب تایپ کنم،چون چندین شب بودکه اون وقت همیشگی رو واسه خانواده و نامزدم نذاشته بودم و حتی یه شبا نامزدم زنگ میزد و من میگفتم کار مهمی دارم
اون کار مهم تایپ در اینجا بود
ممنون از نظرات خوبتون که بهم گفتید قلم زیبایی دارم و همراهم بودین...
ممنونم...
نامزدم میگه نی نی سایت تورو از من گرفته و کاربریتو بترکون😁🌼
در این حد اوضاع جدیه😂💔
امروز هم کارمهمی دارم،،،،انشالله شب ساعت 11 همینجا در خدمتتون هستم
اگر از دستم ناراحت شدین عذر میخوام
و احتمالا تامدت خیلی زیادی نیستم...😘🌼💟