تا الان خوابم نبرده،رفتیم خونه دختر خاله شوهرم.
همچیش خوب بود نرمال بود ،بد نبود عالی عللی هم نبود.
اصلا به من چه 
ولی یخچالش اسنوا بود.یخچالی که سه ساله میکوبیدن تو سر من که خالم میخواسته از خارج بیاره.
منم چون از قبل ازهمین لجم گرفته بود حرفش تو دهنم بود 
با خواهر شوهر سلیطه و شوهرم تو اسپزخونه بودیم 
از بغل خواهر شوهرم رد شد و گفتم این همون یخچال خارجیه است اسنوا که 
و رفتم 
گذشت تا اخر کار مادر شوهرم رفت تو اشپزخونه 
منم همینجوری دنبالش رفتم یدفه همون خواهرشوعرم اوند مابینمون اینجوری کرد،عه این چه مارکیه،منه خرم نفهمیدم چرا میگه گفتن خوب بوش،ظرفشوییش بود.
بعد رفت جلو ماشین لباسشوییش گفت این چه مارکیه .منه کودن نگفتم واااا با فوق لیسانس نمیتونی انگلیسیشو بخونی 
گفتم بوش 
رفت جلو سولاردم 
گفت این مامروفره گفتم اره 
گفت اره سولاردوم .
خاک بر سرم تا چند سالگی از مردم بخورم و هیچی نگمممم کاش میموردن