ما هم داریم از این عروس ها که با مادرشوهر زندگی میکنند و جاری و برادر شوهر و خواهر شوهر برای سر زدن مادرشون میرن خونشون وای که چقدر مهربون بود با خانواده شوهر چقدر احترام به خواهرم شوهر، همه دوستش داشتن و پارسال مادرشوهرش فوت کرد و همه خواهر برادرها خونه ای که برادرشان توش زندگی میکرد رو دادن به خودش .والا به شخصه من بودم حاضر نبودم هر روز خونم مهمون بیاد و بخوام پذیرایی کنم بدون استثنا دخترا هر روز میرفتن به مادرشون سر میزدن
منم سه سال با خونواده ی شوهرم زندگی کردم؛چقد احترام گذاشتیم به خودشونو و بچه هاشون که هفت روز هفته میومدن اونجا میموندن،وچقد بی احترامی به من و شوهرم داشتن؛شوهرم پسر کوچیکه است و دوست داشت باشه کنارشون،منم یه جورایی قبول کرده بودم؛ولی اونا دوست نداشتن و آخر سر با دعوا گفتن باید جدا شین؛شوهرم ناراحت بود خیلی ولی من خوشحال شدم؛خوبی یکطرفه به هیچ دردی نمیخوره؛اونا تنهایی و دوست داشتن.
نه اصلااا برو بخون از اول گفتم حق بش میدم هیچکسم ازش توقع کار کردن نداره بهت میگم در کل سالی دوبار میرن روستا ،در ضمن ب این برادر شوهرممم خونوادش میگن که حدا شو برو خودش نمیره چون درامدش تو همون روستاس حتی پدرشوهرم براش تو روستا خونم گرفته ولی این داده ب کسی اجاره که فعلا پولاشو جمع کنه بتونه بهترشو بگیره برادرشوهرم خیلی عاقله و ارومه ولی خانومش مثه اینکه راضی نیس چون همیشه دعوا داره با همه
واقعا خیلیامون ضربه زیادی خوردیم از خانواده شوهر همم روحی من باهاشون ی جا نیستم چن دقیق فاصلمون هس ولی همش کارشون دخالته منم محل نمیدم زیادم نمیرم هر وقتم شوهرم بره اونجا کارشون فقط پر کردنه
من جاری هامو دوست دارم ۴ تا جاری دارم .. کار خاصی برام نمیکنن .. اصلا همو نمیبینیم .. ولی تو خونه مادر شوهرمم کار نمیکنن، منم اینقدر بیفکر نیستم که قضاوتشون کنم چرا ظرف نمیشورن یا کار نمیکنن. همینکه به زندگیمون کاری ندارم، ازشون واقعا ممنونم
خانوما میشه تاپیک اون خانومه رو پیدا کرد یا نه؟؟
