مادر شوهر تا من تنهام بهم میرسه و فلان ولی وقتی با دوتا جاری بزرگامم به من میگه تو بلند نشو بعد به من میگه برو بیار اینا...دیروز واقعا دلم شکست به شوهرم بگم؟ دیروز اونجا بودیم میگه شبم بریم زنگ زدم که شام داریم نمیتونم بیام بعد شنید زنگ زدم عصبانی شد.خب نمیخوام تند تند برم اونجا هزار بارم بهش گفتما همین کارا رو میکنیم که کوچیک میشیم اصلا توجه نمیکنه به اینجور چیزا بزارنش هر روز اونجاس.چیکار کنم به یه ماه نرسیده خسته شدم از رابطم با خونوادش
وای منم دقیقا مشکل تورو دارم شوهرم خیلی به مادرش وابسته اس. نمیدونم چیکار کنم😔
مادرشوهرچی‌کردی همرودیوونه کردی
اخ شوهر من ی روز در میون منو میبرد
الان بچه داریم دیگه نمیبره چون میدونه هم برا اون سخته هم من
قرارمون هفته ای ۱بار
شوهر من آبم بخواد بخوره اول زنگ میزنه نظر مادرشو میپرسه. وای که چقدر حرص میخورم😤
من خودم ب شخصه هر حرفی ک بهم میزنن ب شوهرم میگم چون اوایل فکر میکرد خانوادش فرشتن
ولی خب ی مدت نرو
گفت بیا بگو نمیام خسته ام یا بگو دوس دارم خونه باشم و با تو شام بخورم
حرفای عاشقانه بزن شاید تاثیر کرد
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
