راستش شب گشنه ام بود شام نداشتیم نون وپنیر و خرما خوردم جاتون خالی عالی بود
بعدش ناخنامم گرفتم کلسیما اومده بودن بالا منم کندمشون رفتن
نمیدونم کلسیما چرا انقدر حرکت میکننتو بدن
راستی اینم بگم من و جاریم باهم حامله بودیم دختر من سه سال و نیمه خوابیده
دختر اون دوماه بزرگتر اونم بغلش خوابیده
یه عمریه همه فامیل تو روستامون درخت گردو دارن و میخورن و میکارن عمراشونم ماشاالله
راستی شاید باورتون نشه داداشام با جناقن یه بیست سالی هست خوشبختم هستن
خلاصه که دیر رسیدم به جفت تاپیکا تو دلم موند این حرفا