شب میرن گردش بچه با مامانش و اجیش و شوهر آجیش
برمیگردن دختره فک میکنه بچه با مامانش رفته مامانش فک میکنه بچه با آجیش برگشته صب میبینن نیست میرن میبینن تو ماشین مونده کلی هم عرق کرده طفلک تو خواب مرده بعدش میبرنش دکتر، دکتره میگه اصن این انگاری بزنین تو چاه آب تو چشمه چیزی خفه ش کنین و...
مامانش کلی گریه میکرد میگف من مادر نیستم قاتلم و...