دستهايم را در باغچه مي كارم سبز خواهد شدكوچه اي هست كه در آنجاپسراني كه به من عاشق بودند، هنوزبا همان موهاي درهم و گردن هاي باريك و پاهاي لاغربه تبسم هاي معصوم دختركي مي انديشند كه يك شب او راباد با خود بردمن پري كوچك غمگيني را مي شناسم كه در اعماق اقيانوسي مسكن دارد دلش را در يك ني لبك چوبين مي نوازد، آرام، آرام. پري كوچك غمگيني كه شب از يك بوسه میمیرد و سحرگاه از یک بوسه به دنیا خواهد آمد
زخم زبان هایتان همچون خنجر بر قلب خودتان فرود می آيد؛ حال یا این دنیا یا در آخرت! درهرصورت بدان که در امان نخواهی بود ...🌱./هر زمان حس میکنی که در جهنم مانده ای با خودت بنگر کجا قلب که را سوزانده ای...⚡️/زخم اگر منطقه از حمله ی اسرائیل است.../این همان مکر برادرکشی قابیل است.../ گرگ در بند غریزه ست اگر درنده ست.../ آدمی گر بدرد گرگ از او شرمنده ست.../مرز وحشی گری اش نیست چرا اسرائیل.../ چون کمر بسته به اشغال فرات از ره نیل.../آن فراتی که به اروند تمایل دارد.../مرز آبیست که بر خاک وطن پل دارد.../این چه دینی که فقط راحت خود می بینی.../ یا فراتر نرود دید شما از بینی .../ آتشی گر زده بر فرض زمانی نازی.../ انتقامش ز فلسطین به چه می اندازی؟.../ یاد دارید که در جنگ جهانی به یهود.../ جز فلسطین کسی آغوش محبت نگشود؟.../ رحمشان نیست کسی راکه پناهش داده .../ حال با ما چه کند؟ فرض شود همساده .../ دزد اگر خانه ی همسایه و ساکت ماندی.../ نوبت بعدی تو هستی که خود او را خواندی 🇮🇷❤️🇵🇸