اما جراتشو ندارم
۵ ساله اردواج کردیم دریغ از یک کادو یا مسافرت
نمیگم خسیسه که نیست ولی فقط یادش افتاده الان پول جمع کنه
تا۲۷ سالگی مجرد گشته الان تازه یادش افتاده تا منو دیو خونه خرید ماشین خرید منه ابلهم ازخودم زدم رفتم سرکار خودمم قسط دادم چیزی بنامم نزده تاحالا ولی واقعا من الان یکساله لباس نخریدم تودم کارمندم فقط لباس فرمم هست
من اونموقع فقط فک کردم اهل دود نباشه تحصیل کرده باشه گف خوشبخت میشیم ولی نیستم ته دلم کلی غمه حسرته
دلم مسافرت میخواد سورپرایز میخواد
چیزیم بگم میکه خوبرو بخر
ولی حتی هفته پیشم گف خرید عیدتو خودت کن من بت قسطا نمیرسونم
بنظرم خودم باشم خرج خودمو بدم بصرفه تره مگه نه؟
جرات طلاق ندارم با اینکه کارمندم اونوقت اون میگه چرا رابطه نداریم میگه چرا سردی چرا باید حس داشته باشم بهش خودمم نمیدونم
تنها ویژگی مثبتش مهربونیشه همین نه رفیق بازه نه مامانیه ولی خب بازم کافی وکامل نیس
نمیشه هم قسطشو ندم چون وامش به اسممه لطفا راهنمایی کنید
من حتی امروزم کادو ندارم نه امروز هیچ مناسبتی😓