نمیدونم دقیقا چیشد من گوشیو قطع کردم وای امد دم خونمون بیا پایین ساعت حدود ۵ بعدازظهر بود ۴ سالم باهاش دوستم رفتم پایین باید گوشیو بشکنی یه لحظه هنگ کردم گفتم نمیشکونم یه دادی وسط خیابون زد یعنی من ارزشم از گوشی پایین تره بعد کارای وحشتناک میکرد با مشت زد تو اینه ماشین دادو بیداد یعنی یه جوری ترسیده بودم داشتم سکته میکردم بعد اخرش گریه کرد اره من تورو خیلی دوس دارم چرا اینجوری میکنی اخه نمیدونم این من دوس داره که از این کارا میکنه یا قسط حرص دادنمو داره
سعی کردند ما را دفن کنند ، غافل از آنکه ما بذر بودیم . 🌾🌾🌾مشکل مردم ما نفهمیدن نیست ترس از فهمیدنه . شک ندارم روزی میرسه که بی پروا حرف میزنیم و تعلیق نمیشیم .