قبلا جریانشو گفتم سه تا دوستیم که یکی یه مدته خرجشو مینداخت گردن من.
من اون دوستم گفت میاد خونمون سر بزنه .گفت به اینم بگو بیاد .منم گفتم .
طبق معمول میخواست بیاد زنگ زد که برام اسنپ بگیر من بیام .میدونستم اگه من بگیرم باید پولشو بدم اینم بهم نمیده.منم گفتم گوشیم خرابه نمیتونم .خلاصه یه ربع بعد زنگ زد خواهرت موبایلشو جواب نمیده .چون میدونستم به اون میگه اسنپ بگیره سپرده بودم جواب نده.اخرش با باباش اومده بود .رفتنی هم اون یکی گفت اسنپ دو مسیره میگیرم بیا بریم چون میدونست با اون بره باید پول بده نرفت گفت بیشتر میمونم .حدس زدم که وایمیسه. شوهر من بیاد که با موبایل اون بزنیم.یکم که گذشت تو حرفام گفتم شوهرم امروز میره خونه مادرش شاید شبم بمونه.
خلاصه اینم قیافش کج شد خودش با اتوبوس رفت.
حالا بعد از چند روز تلفنی حرف میزد تو حرفاش گفت.قبلا تو بیشتر می اومدی به مامانت سر بزنی باهم میرفتیم بیرون یه دوری میزدیم.الان دیگه نمیای .
گفتم وضعیت منو که میدونی من با این حامله گی جرات ندارم جایی برم .اگه حوصلت سر میره بیا خونه ما .گفت اخه خونه شما بخوام برم بیام باید کلی پول اسنپ بدم.گفتم خب با اتوبوس میا کلا پنج تا ایستگاه هست منم می اومدم با اتوبوس می اومدم.
بچشو بهونه کرد که با این اتوبوس سوار شدن سخته.
گفتم دیگه بچت نزدیک سه سالش هست .اگه هنوز اینقدر اذیت میکنه یه مشاوره باید بری .
خب کردم ایندفعه رو ندادم؟