اشتباه نکن از الان باید حدشو بدونه
من همون اولا زنداداشم با یکی از دخترخاله هام احساس صمیمیت کرد
بعد یه سری من کچل کردم خیلی موخوره داشتم کلافه شدم از ته زدم یه روز همه رفتن خونه خالم من نرفته بودم بعد این زنداداشم برگشته به دخترخالم گفته آره فلانی کچل کرده!! خودشم تعریف کرد و خندید که آره به فلانی گفتم کچل کردی منم بهش گفتم من با دخترخاله هام انقد صمیمی نیستم و خوشم نمیاد هر چیزی رو براشون تعریف کنم گفت من که چیزی نگفتم گفتم میدونم ولی من خوشم نمیاد
خداروشکر دیگه پیش نیومد یکم ناراحت شد چون ما با هم صمیمی بودیم فک نمیکرد اینجوری بگم ولی بنظرم جنگ اول به از صلح آخره از اول بهش گفتم که خوشم نمیاد و اونم رعایت کرد ولی اگر نمیگفتم بعدا میگفت من نمیدونستم خوشت نمیاد مامانمم گفت چرا گفتی؟ گفتم باید بدونه من ناراحت میشم گفت ناراحت شد گفتم خب ما با هم این حرفارو نداریم تو عالم دوستی و رفاقت حرفمو زدم حرف بدی هم نزدم