سلام میدونم سایت مال خانم‌هاست ولی واقعا جایی بهتر این اینجا پیدا نکردم.زمانی که خیلی بچه تر از الان بودم در حد ۱۲ سال با دختر خالم حرف میزدم و اون یه حرفایی زد که اون موقع من چیزی ازشون نمیفهمیدم و منم پا به پاش میومدم..چند وقتی رابطه داشتیم و رویاپردازی های الکی میکردیم بعدش با توافق هردومون بعد یکسال رابطه رو تموم کردیم ولی بعد ۴ ۵ سال سر و کله اش باز پیدا شد و وقتی بهش گفتم علاقه ای ندارم تهدید کرد که خودشو میکشه و منم خیلی ترسیدم و بازم باش کنار اومدم.و دروغ نگم منم از این رابطه سواستفاده کردم ولی ارتباط جنسی نداشتیم و بعدش گفتم که دختر خوبیه حالا چه اشکالی داره تا اینکه...
خب
خب میفرمودید
تا اینکه پدرم فهمید و خیلی مخالف بود و منم همون جا تمومش کردم ولی رفته بود به مامانش گفته و چند بار اونم با هم‌حرف زد و اصل مطلب رو بهش گفتم و گفتم منم دیگه علاقه ای ندارم و ما هم سن و سالی نداریم میتونم بازم زندگی جدیدی شروع کنیم و من و اون هر دو خیلی بچه ایم و حسمون عوض میشه..اما‌میترسم واقعا عذاب وجدانش نابودم کرده نمیدونم چیکار کنم چقد مقصرم؟ میدونم که گناهش نابودم میکنه
باتعریفایی که همسرم ازمردا گفته تا اینجانصفشو دروغ گفتی حالا راستشوبگو بعدنظرا روبخون
از سرش میفته
نگران نباش
شما کلا طرفش نرو. جلو چشش افتابی نشو
مگه مردا عذاب وجدان هم میگیرن؟؟
جک نگو
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
12 ثانیه پیش
12 ثانیه پیش
12 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
