2777
2789
عنوان

خواهر شوهرم هی خونمونه وقت و بی وقت

| مشاهده متن کامل بحث + 20416 بازدید | 496 پست

همه گفتن اومدم منم بگم 😬البته بااین متنی مینویسم اگه یه اشنا ببینه صددرصد شناسایی میشم و خیلیم طولانیه ...

ببین عزیزم شما خواهر شوهرته ،من چی بگم که مادرشوهرم بچه برادرشو(نوزاد)برداشته بود اورده بود به بهونه اینکه زنداداشش نمیتونه نگهداری کنه چون دوقولو بودن ،،اون زن بیچاره خون گریه میکرد برابچش اما این ظالم بهش نمیدادش..ازدوماهگی اوردش الان دیگه ده ماهشه مادرش با دعوا و تهدید گرفتش ازش ،،بماند .....


اینوبگم مثلا بچه رو گرفته بود خودش نگهداری کنه ازمادری که دوتابچه بزرگ داشت ....خودش توخونه بند نمیشد نوزادو میاورد میزاشت خونه من یواشکی جیم میزد به گشت و گذارش میرسید فکرکن واکسن سه ماهه و 6ماهه بچه مخصوصا که بچه تب شدید میکنه اینو اورد خونه من ،،منم بی تجربه بهش مستقیم میگفتم نمیتونم نگهدارم شوهرمو بجونم مینداخت تایبار از8صبح گذاشتش تا8شب بچه ببخشید پیپی کرد منم دست نزدم چون واقعا حالم بدمیشد ولی جیش خالیودلم براش میسوخت عوض میکردم ،،زنگ میزدم رد تماس میزد یعنی مزاحمی ،شوهرمم دلش سوخت بااینکه بچه دختربود برد شستش ،،وقتی مادرش اومدشوهرم گفت اون شستتش باهام دعواکرد من به شوهرم گفتم ببرش پایین بگو بچه کسیومیاری لطف کن باخودت ببرش هرجامیری من لله بچه نیستم جوونم منم میخوام برم بیرون مجبورنیستم بمونم خونه بچه برادرتورو بشورم از اونورم زنگ زندایی شوهرم زدم گفتم این بچتو اورده که میدش من منم بلد نیستم بیا بچتو ببر ،،خلاصه فرداش داداشش اومد گفت من دلم براتوسوخته بچمو ازبغل زنم بیرون کشیدم بهتون دادم که بچه داشته باشین ،،یه دعوایی شد نگفتنی همسرم که همش پشت خانوادش بود خیلی ناراحت شد گفت کی گفته بچه دارنمیشم خودم تاالان نخواستم ،همین شد اقدام بارداری جدی کردیم ماه اول گرفت الانم باردارم ،،باز مادرشوهرم اشتی کرد یروز بچه رو اورد گذاشت خونم باز دررفت منم زنگ مادر بچه زدم اومد بچشو برد چون مادرشوهرم نمیدادش 😑😁الانم دوماهه جنگه که بازبچه رو پس بگیره بهش میگن توکه میبردیش میدادیش یکی دیگه نمیدنش بهش ،،،منم اول بارداری هماتوم گرفتم دکترگفت بابت بلند کردن سنگینیه شوهرمم به مادرش گفت اوردیش حقی بیاریش خونم نداری دختر خودم مهم تره

اسمم مهتاب تنهاست...ولی اشتباه وارد شد وویرایش نمیشه 🤣🤣عاشقتونم کم میام ولی میام😍😘

وقتایی هم ک میاد خونتون نیم ساعت از وقت تو بذار باهاش ی نقاشی بکش یا خوراکی بهش بده بهش بگو الان دیگه برو خونتون تا منم استراحت کنم یا ب کاران برسم...هم یه تمرین برا صبور شدن هم اون بچه حرفتو گوش میده هم رابطتت با شوهرت و خانوادش خراب نمیشه

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

ببین این اصلا مشکل نیست ها 

چون ۲۰ سالت هست و سختی نکشیدی فکر میکنی حالا یه مصیبت بزرگه برای همین میگی با این شوهر کردنم !!! بعدش هم پیداست خیلی خیلی سخت میگیری دیگه ۲۴ ساعت و اخر شب که خونه تون نیست که مبگی یه رابطه با ارامش ندارم . اگه فکر کنی خواهر خودت هست عاشقش میشی و حتی میخوای بیشتر باهات باشه فقط مشکلت جبهه گیری هست 

اشکال نداره بگم چه بیشعوره مادر شوهرت؟😐😂😂

بگو عزیزم راحت باش ،حتی مادر و خواهر خودشم دیگه چشم دیدنشو ندارن ،،فقط انگار من کور وکربودم که هرچی همه حتی برادرش میگفتن این زن چجوریه تو کتم نرفت و عروسش شدم ،البته اول مظلوم بودم الان زیربارش کمتر میرم 

اسمم مهتاب تنهاست...ولی اشتباه وارد شد وویرایش نمیشه 🤣🤣عاشقتونم کم میام ولی میام😍😘

خدا منو ببخشه،عزیز باید از شخصیتی بترسه به طور نامحسوس دیگه خونت نمیاد،ولی این کارو نکن توی روحیش اثر می زاره

شما بگو مثلا پریودی،سردردم باید بخوابم چند روز،بعدش هم الکی کلاسی چیزیو بهانه کن

عزیزم خیلی سخته تحملش مخصوصا بره شما که سنی نداری منم با دختر همسایمون این مشکل و داشتم اوایل خیلی حرص میخوردم هیچی نمیگفتم بهش پیش خودم میکفتم زشته جلو پدر مادرش ولی کم کم یادش دادم خونمون قانون داره میدونی بچه ها هیچ تقصیری ندارن واقعا قلبشون پاکه کنجکاوی هم اقتضای سنشه مادرش باید بفهمه 

شما هم براش قانون بزار البته بدون کوچکترین بی احترامی ولی جدی مثلا یکبار که اومد بگو برو بعدطهر بیا الان کار دارم یا میخوام استراحت کنم حموم کنم نطافت کنم بپیچونش باید محدودش کنی تا کمتر اذیت بشی

عزیزم بگو فقط پنجشنبه ها مثلا بیا که داداشت بتونه باهات بازی کنه به خانوادش بگو،همه ی کاراشو بنداز گردن همسرت،من بچم چهارسالشه جدا حوصله می خواد حالا مادر همسرتان پیر هست حوصله بچه را نداره می زاره پیش شما،الان از حقت دفاع کن همیشه حرفتو رک بزن

عزیزم بگو فقط پنجشنبه ها مثلا بیا که داداشت بتونه باهات بازی کنه به خانوادش بگو،همه ی کاراشو بنداز گ ...

تازه انقدم بی ادبه نگو واسه اینکه ی قول شما پیرن پدر و مادرش وقت نمیزارن واسه تربیتش

با بابام حرف زدمو همه چیو گفتم بابام گفت رفتی خونشون و اون حرف بدی بهت زد با صدا بلندو جوری ک پدرومادرشوهرم بشنون بگو اگه اینجوری حرف بزنی دیگه خونتون نمیام من که مسخره و همسن تو نیستم😑 و دیگ نرو و نزار اون بیاد اگرم پرسیدن چرا نمیای بگو قرار نیست بیام دو ساعت خونتون بشینم بچتون بی احترامی و توهین کنه شمام هیچی نگید بهش.اینجوری راحتترم ک نیام

دوستان همه چیزو گفتن اما ب نظر من راه حلش شوهرته! 

آروم آروم تو گوشش بخون اگه الان این بچه نبود مثلا فلان کارو میکردیم، یا فلان لباسو پوشیده بودم واست ولی خواهرت اومد کلا برنامم بهم خورد جلو بچه ک نمیشه، یا اخرش ک مثل من عصبانی شدی بگی اگه میخواستم بچه بزرگ کنم یکی میاوردم! 

فقط شوهرت میتونه پای اون بچه رو ببره از خونت اونم درحالی ک وجه تو خراب نشده

{فروا الی الله}  به سوی خدا فرار کنید🙂💖 من کلا احساسی میشم غلط املاییم توی تایپ میره بالا، بهم گیر ندین😁
اخه هر روز میادالان اینکارو کنم شب چی شب این کارو کنم صب زود چی منم میرم بالا خونشون باز میاد میچسب ...

ای بابا بچه اس توام عروس بودی تو ذهنش هنوزم عروسی خوب دوست داره 

بچه ی ۴ ساله که خواهرشوهر حساب نمیشه اخه

چه مزاحم دیگه وقتی توو ی ساختمونی حریم مشخص نیس دیگه عزیزم مادرشوهرت چ فعاله

  



کلا اشتباهه عروس توی یه خونه چه با خانواده شوهرش چه با خانواده خودش زندگی کنه 

پرده حرمت از بین میره 

قوانین خونه بهم میریزه 

نه بابا ۷ ماهه عروسی کردم ۷ ماهه چسبیده به من تو همه چی دخالت میکنه به همه جا سرک میکشه ی بار دعوا ک ...




خب راست میگه 

پس حریم خصوصی زن و شوهر چی میشه 

مادر شوهرش خودش باید عقلش برسه پسرش میخواد با عروسش تنها باشه 

نکنه بچه رو دک میکنه خودش با شوهرش تنها باشه 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز