ما طبقه پایین پدر شوهریمم که ای کاش میمردمو ازدواج نمیکردم
خواهر شوهرم ۴ سالشه هرررر دقیقه خونه ماس شب روز صب ی بار دعوا راه انداختم ی مدت نیومد الان باز پاش باز شده من چیکار کنم خسته شدم ارامش ندارم دوس دارم خودمو بکشم دیگه
گلم میگم به پیر به پیغمبر حرف زدم گفتم این بچه اس چی میفمه ب مادرشوهرم و شوهرم گفتم ی مدت نزاشتن بیا ...
من دوتا بچه پشت سرهم دارم وقتی بخوام جایی برم پیس هیچ کس نمیزارم یا وقتی کاری داشته باشم خودم اذیت میشم ولی خونه هیچ کس نمیفرستم چون دوست ندارم کسی رو به زحمت بندازم و انتظار دارم دیگرانم این رفتارو داشته باشن فک نمیکنم این بی رحمی باشه
خب ی کاری کن از این ب بعد اومد خونتون بهش بگو بذار بریم خونه شما باهاش برو خونه مادر شوهرت ی جوری دست ب سرش کن ک میرم و دوباره میام بعد برو خونتون درو قفل کن بذار انقد در بزنه اصلا جواب نده ک فکر کنه یا حمومی یا کار خاصی داری بعد هروقت خواستی درو واسش باز کن و بگو وقتایی ک کارام زیاد باشه نمیتونم بذارم بیای تو وقتایی ک آزاد بودم خودم بهت میگم بیا