سلام بچه ها اگه حوصله داشتین بخونین
من ۲۰ سالمه و بعد از ۱ سال پشت کنکور موندن برای مامایی اخر مدیریت مالی زدم و دانشجو هستم واقعیتش اینه مجازی شده زندگیم چون تو دنیای واقعی ادمای واقعی دورم نیستن
۶سالم که بود مامانمو بخاطرسرطان از دست دادم مجبور شدم برم شهرستان ۳سال با پدربزرگم زندگی کنم ولی کار بابام تهران بود دو روز درمیون رفت وامد میکرد بعدشم که افسردگی گرفت از نوع شدیدش که یا خواب بود یا گریه میکرد و من موندم و دنیای پر از وحشتی که بجای بازی های بچگی همش دلهره از دست دادن پدرمو داشتم
تو این اوضاع دوست بابام به زور خواهرشو غالب کرد اونم بعد از چندماه خیانت کرد و بابام موند و افسردگی مجدد
بعدشم که به واسطه ی یک نفر ازدواج مجدد کرد و الان ۱۰ساله داریم زندگی میکنیم و من یه برادر ناتنی دارم که ۸ سالشه اما بابام حدود ۱۰ماهه دوباره حالت روحی خوبی نداره منم رابطه خوبی با نامادریم ندارم و اکثرا قهرم باهاش(قبلا فقط در مقابلش سکوت میکردم اما الان که کوتاه نمیام قهریم) همیشه سرکوفت بوده و دنبال یه آتو که بگه من خیلی مراقبشم که یه وقت نگن نامادریه به نحوی عقط دنبال رضایت مردمن نه من
همیشه محدود بودم حتی تو انتخاب لباس هیچ وقت مثل دوستا و همکلاسیام با دوستام بیرون نرفتم تفریح نکردم هیچ خاطره ای نداریم حتی خونمونم میومدن برای اینکه با دوستام صحبت میکردم تو اتاقم باید جواب پس میدادم که چرا اروم صحبت میکردم که نشون یا چرا درو میبندم
یادمه ۱۲ سالم بود نامادریم تهمت زد که مزاحم تلفنی من کار توعه تو قبلا بهش زنگ زدی .نمیدونم بهم گفتن پشت موتور فلانی دیدنت یا یه بار موفق شدم با دوستم برم بیرون که خواهر بزرگتر دوستمم بود رفتیم استخر یه مقدار طول کشید کلی بهم تهمت زد که رفتی نمیدونم کجا و من هیچ وقت نتونستم ثابت کنم اینارو
اینارو گفتم که بگم من تا اینجاش نه از بچگیم استفاده کردم نه حتی نوجوونیم
از دار دنیا یه پدر دارم که قدتموم دنیا دوسش دارم ولی خب حال و اوضاعش دیوونم میکنه اینجوری میبینمش
یه خواستگار خیلی خوب دارم که ۳ساله همدیگه رو دوست داریم خاله هام و عمم اینا میدونن و مورد تایید از هرلحاظ ولی چیزی به نامادریم نگفتم ولی غیر مستقیم میدونه
همه اینارو گفتم که فقط یه سوال بپرسم
اگه جای من بودین و از زندگی و جوونیتون نمیتونستین اونطور که باید استفاده کنین .زودتر قبول میکردین ازدواج کنین یا بازم میگفتین زوده دختر زیر ۲۷ سال ازدواج نمیکنه بمونو از مجردیت لذت ببر؟