تو حرم آشنا شدیم، گوشی شو جا گذاشت نمازش تموم سدو داشت میرفت ی چمدونم داشت فهمیدم مسافره از لباساش و وسایلش ، رفتم گوشیشو دادم و تشکر کرد ، یکم حرف زدیم باهم از خانوادش شهرشون اهواز گفت ازت خوشم اومده و به نیت ازدواج اومدم پابوس امام رضا، تو هدیه امام رضایی که باهات آشنا شدم شماره پدرتو بده بیام خواستگاری و باهاش حرف بزنم