من که پوشیدن این لباس مقدس نصیبم نشده.اما دوستم میگفت وقتی لباس عروس پوشیده حس کرده توو اسموناست .لباسشم خیلی دنباله دار بوده و احساس میکرده پرنسسه.بعد گفت خیلی براش مهم بوده که لحظه اول که شوهرش،ایشونو با لباس عروس می بینه چه جمله ای بهش میگه.همسرش به دوستم گفته بود تو معجزه زندگی من هستی.دوستم هم اون لحظه اشک توو چشماش جمع شده بود.واقعا این لباس،مگه چه چیزی داره که یکی از ارزوهای هر دختری اینه که این لباس رو بپوشه.شایدم این لباس نماده عشقه
چه لحظه قشنگی خوش به حالش که شوهرشم آنقدر پایه و رمانتیک بوده مطمئنم اگه من بودم تو اون حال یه جمله رمانتیک میگفتم داماد محترم میگفت چرت نگو بریم کار داریم
دوستت پینوکیو تشریف داره. 
شوخیدم ناراحت نشیا
شوخیدم ناراحت نشیا
الان پایین خونمون عروس آوردن و دارن کلی سروصدا میکنن داخل محوطه و خیلی شاد وخوشحالن تاپیک شمارو هم دیدم یهو ناغافل اشکم سرازیر شد. خدایا دشمنمم به وضع من دچار نکن
این حرفها هم نیست بابا لباس عروسم عین لباسای دیگس. من تو ارایشگاه بعد اتمام ارایشم و پوشیدن لباس عروسم خودمو دیدم نمیشناختم. حس استرس قاطی حس عروس بودن. کلاا ادم یه جوریه ارامش نداره اون لحظه تو اتلیه خودمو دیدم تو اینه. گفتم چقدر ناز شدن
واقعا هیچ حسی من هیچ احساس خاص و پرنسیی نداشتم عادی عادی تو عروسی هم دو تا دختر بچه عاشقم شده بودن مدام چسبیده بودن بهم دلم میخواست لگدی حواله شون کنم نمیشد میگفتم این دو تارو ببین فکر کردن من کی م من همون شیوای دیروزی م
بعد عروسی به خودت می ایی میبینی وای تو هم عروس شده بودیااا
نوتلا عزیزم نمیدونم مشکلت چیه اما دلم برات گرفت...... 
حس خفگی اخه کصافط ارایشگره آنقدر محکم بنداشو کشیده بود نمیتونستم نفس بکشم
اون قدرا حس رمانتیک نداشتم. ولی ما هقد رو تو سالن با حضور مهمونا گرفتیم عاقد اومد و همه کار رو همونجا انجام داد لحظه خوندن صیغه قلبم داشت از جا کنده میشد به زحمت نزدم زیر گریه همون لحظه زیر چشمی نگاهم افتاد به مامانم دیدم چشماش پر اشکه. واقعا به زور خودم رو کنترل کردم
شوهر منم اصلا فرقی براس نداشتم اصلا ارایش ع وس داشته باشم یا مطلقا ارایش نداشته باشم متوجه نمیشه خخخخ
نوتلا جان میگن همیشه خیلیا ممکنه از آدم وضعشون بدتر باشه آدم باید اونا رو ببینه و ناشکری نکنه آنقدر بی تابی نکن.تو یه عشق خوب داری که میدونی بالاخره با هر سختی هم شده بهش میرسی خیلیا هیچکسو ندارن.یا تا آخر عمر نخواهند داشت توکل و صبر کن عزیزم
حس خوشگلیو خوش هیکلی آخه خانومه از رو مانکن داورد بهم داد کیپ تنم بود ولی خوب خیلیا نپوشیدن و الان خوشبختن ایشالا بخت همه ی دخترا سفید باشه نه فقط لباسشون
ولی خوب خیلیا نپوشیدن و الان خوشبختن ایشالا بخت همه ی دخترا سفید باشه نه فقط لباسشون
هی رفرش میکنم شاید یکی یه داستان رمانتیک بگه اما خبری نیست
شوهر من تو عقد. خیلی کلا احساساتی شده بود مدام نگاهم میکرد میگفت خیلی خوشگلی تو عروسیم اون قدر تعجب نکرد تازه گفت سایه هات غلیظه. حالا غلیظ نبودا.
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
39 ثانیه پیش
39 ثانیه پیش
40 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
