البته که اینو بگم که عقد کردیم .. رفتارش با من خوبه اما تا وقتی همه چی خوب پیش میره . اون خیلی بهم ابراز علاقه میکنه در حدی که میگه من از پدر و مادرت بیشتر دوست دارم اما بهم ثابت شده که همش در حد حرفه . اولویت اون خونوادشه ن که بگم فقط مادرش راستش اون پاش که بیوفته به راحتی بین من و خواهرش اونو انتخاب میکنه البته برام پیش اومد که میگم تا مرز طلاق منو برد به خاطرش .. اون منو اصلا عضوی از خانوادش نمیدونه من براش به معنای واقعی اولویت آخرش هستم .. دوساله که عقدیم ولی زیر یه سقف نرفتیم اینم بگن که توی این دوسال من خودم میگرن گرفتم و پدرم قلبش مریض شده و مادرم هم مریضی فشار خون گرفته مادرش مثل یه جادوگر افریطس تورو خدا راهنماییم کنید چکار کنم ..
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
هر که زخمش بیش ، گنگش بیشتر ... من یه دختر فانتزی ام با فانتزیایه بسیار ... یه مردادی 🦁 مغرور ... بدترین اتفاق زندگیم سال ۹۶ افتاد دیگه هیچ کس و هیچ چیز نمیتونه ناراحتم کنه و ... دیگه قوی شدم درست مثه یه دختر 🙆 کمکم کن بتونم یه ذره شبیه تو بشم همه ی وجودم
هر که زخمش بیش ، گنگش بیشتر ... من یه دختر فانتزی ام با فانتزیایه بسیار ... یه مردادی 🦁 مغرور ... بدترین اتفاق زندگیم سال ۹۶ افتاد دیگه هیچ کس و هیچ چیز نمیتونه ناراحتم کنه و ... دیگه قوی شدم درست مثه یه دختر 🙆 کمکم کن بتونم یه ذره شبیه تو بشم همه ی وجودم
مادرم گفته باید درستو بخونی حتما که سرت به چیزی گرم باشه ۲۰ سالمه و پشت کنکوری هستم رشتم تجربی و معدلم ۲۰ بود و جزع رتبه های برتر بودم تو ازمونا اما اون و خانوادش مث مار منو نیش میزنن و با روحیم بازی میکنن تازه پسرشونم پر میکنن نمیزارن روحیه ای برای درس خوندن پاک فکرم مشغوله