ز وقتی بچه ام به دنیا اومده خیلی بیشتر از قبل دلم میخواد برم خونه اشون بچه ام سه ماهشه خیلی اذیت میکنه دلم میخواد برم پیش مامانم همونجا بمونم ولی شوهرم نمیاد اونجا نمیتونم برم وقت هایی میخوام برم مثل امشب وقتی میخوام برگردم دلم میگیره 😔 کاش شوهرم قبول میکرد تو کوچه مامانم یه خونه اجاره کنیم خوش به حال اونایی که خونه اشون نزدیک خونه مامانشون هست مثل دوستم خوش به حالش واقعا
خیلی دور نیستیم تو یه شهریم ولی یکی باید ببرمی شوهرمم طهر ها میاد خونه نمیاد خونه مامانم منم از صبح تا ظهر ساعت ۲ تنهام شوهرم ۲ میاد و سه ونیم میره دوباره سرکار تا ۹ونیم شب
در یک شب از شب های زیبا خدا تورا در دستانمان قراررداد و مارو لایق تو دانست از ان پس تو به زندگیمان رنگ ومعناو مفهوم دادی...پسرمون دارا عشق زندگیه مامانو باباش یه مردادیه جذاب
من بدون شوهرم حتی خونه مامانم اینا نمی تونم بمونم بعد دو روز دلتنگش میشم اونم همینطور من دوماه یکبار میرم یه روز باهمسرم میمونم دو روز خودم بعد دوباره دو روز باهمسرم😆😆😆😆کلا با همسرمم میمونم
از دیگران شکایت نمیکنم بلکه خودم را تغییر میدهم💪 چرا که کفش پوشیدن راحت تر از فرش کردن دنیاست مبارزه انسان را داغ میکند و تجربه انسان را پخته میکند هر داغی روزی سرد میشود ولی هیچ پخته ای دیگر خام نمیشود