من وشوهرم با هم دوست بودیم هر دو از خانواده فقیر ومشکل دار حالا ده سال میگذره که بهم رسیدیم وفهمیدم که همه چی عشق وعاشقی نیست شوهرم دیشب میگفت رسیدن من وتو بهم. بزرگترین اشتباه جفتمون بود میگفت ما دیگه هیچ وقت هیچ وقت نمیتونیم خوشبخت باشیم یا تو باید خانوادت پولدار میبودم یا من میگفت با این حقوق کارگری ما نمیتونیم خونه بخریم نمیتونیم ماشین خوب ولاکچری سوار بشیم فقط میتونیم یه خوشی های کاذب مثل یه رستوران رفتن داشته باشیم میگفت باید همه ی وقت وتلاشمون را بزاریم برای بچمون تا اون مثل ما نشه تا خوشبخت بشه میگفت زندگی و آرزوهامون تباه شد نباید بزاریم بچمون اینجوری بشه دیگه باید همه چیز را بزاریم کنار وفقط به بچه برسیم آخه چرا شوهرم 30 ساله من 25 سالمه چرا ما نباید خونه داشت باشیم چرا نباید یه ماشین خوب داشته باشیم دلم کباب شد با حرفاش