من دوتا خواهر شوهرم دارم یکی مجرد و فتنه یکی متاهل و فرشته حالا با اون خوبه ک خوبم شوهرم میونمونو خراب می‌کنه مثلا اومدن شهرم ب من نمیگه سر ظهر میگ روزی ک دارن برمیگردن منم زنگیدم بهش ک بیان خونم .قبول کردن .حالا شوهرم رفته دراز کشیده قرار بود قابلمه های غذارو از پایین بیاره منم تا وقتی میوه هارو بشورم (مامانم میوه و غذارو آماده کرده بود سریع)لج کرده گفت بمن چ مهمونای توان ٫گفتم خواهرتوعه !گفت عه الان زنگ میزنم میگم نیان ها میگم زنم ازتون خوشش نمیاد 😐با همچین مردی چکارکنم من ؟؟؟؟توروخدا بگو.اخه خ بی ابروعه
بدبختم خیلی پشیمونم عذرخ اهی کردم
خو اگه هم اینطور باشه منطقی ترین حالت اینه که خاهرشوهرت خودش بیاد خونه تون همه کارها رو انجام بده از تزئینات گرفته تا پذیرایی و شام،من درکت میکنم چون مثل خودتم چون شوهرمو خیلی دوس دارم و طاقت قهرشو ندارم تقریبا همیشه حرفشو گوش میدمو حرف دلمو نمیزنم،میریزم تو خودم و همه چی همونطور میشه که شوهرم میخاد
